سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
  مجتبی[1199]


سلام عشقم مداحی هست ولی درباره چیز دیگه مینویسم معتقدم فقط باید به خدا تکیه کرد فقط خدا
ویرایش
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
ابر برچسب ها
امکانات دیگر

دلت گاهی می‌گیرد

؛ چرایش را هم نمی‌دانی.

دفتر شعرت را باز می‌کنی تا چند بیتی بخوانی و دلت آرام شود....

و باز دلت آتش می‌گیرد و بغضت...

قسمت تو این بود و به شکرانه‌اش سجده‌ای شکر...

و ناگهان خبری دردناک آورد

ند ز رد پای تو یک مشت خاک آورد

ند هنوز باورم این بود باز می‌گردی برای باو

رم اما پلاک آوردند تو زنده بودی و آن ها ز مردنت گفتند پلاک یخ زده‌ای را ملاک آوردند از آنچه آه!

 به جا بود استخوان هایت برای سرمه‌ی چشمان تاک آوردند

  به اشک و آه قسم، میهمان خورشیدی که از تو خاطره‌ای تابناک آوردند

  برای کوچه‌ی بی‌اسم و بی‌نشانی ما به احترام تو یک اسم پاک آوردند

صدای زنگ درآمد دوباره می‌دانم ز رد پای تو یک مشت خاک آوردند

* *

شعر از ابراهیم ابوالحسنی / کتاب به وسعت درخت سیب، ص 20


توسط : مجتبی |   نظر بدهید
      

هیأت ثارالله: حاج ابوذر بیوکافی با اشاره به این که سطح مداحی رشد چشم گیری در زندگی مردم داشته است گفت: مداحی رسانه تبلیغی شیعه است.

پایگاه اطلاع رسانی کربلای 5 مصاحبه اختصاصی با مداح اهل بیت (ع) حاج ابوذر بیوکافی انجام داده است که در ادامه می آید:

با سلام و عرض تشکر از جنابعالی به خاطر وقتی که به این مصاحبه اختصاص داده اید.

لطفا در ابتدا معرفی مختصری از خود داشته باشید و بفرمایید از چه زمانی و در کجا مداحی را آغاز کردید؟

عرض سلام و ادب دارم، بنده ابوذر بیوکافی هستم، 13سال است که این توفیق را خدا نصیبم کرده بطور مستمر میخوانم برای اهل بیت علیهم السلام، اولین باری که مداحی کردم به دوران کودکی برمیگردد

 اساتید شما چه کسانی بودند؟

ازمحضراساتید بزرگواری چون حاج سعید حدادیان، حاج حسین هوشیار، حاج قاسم رضایی، حاج مهدی سلحشور، حاج سیدمهدی میرداماد  و اساتید دیگری چون حاج محسن طاهری و حاج قاسم نیکو که همیشه استاد طریقت و اخلاق بوده اند برایم درکنار مداحی کسب فیض نموده ام.

 در برخی محافل شنیده می شود که جنابعالی چندان رغبتی به مطرح شدن در جامعه مداحی ندارید. علتش چیست؟

خیلی این ادبیات مطرح شدن برایم دلنشین نیست چون آرزویم انجام تکلیف است اگر خداوند کمک کند…اگر بشود رسالت نوکری خودمان را انجام بدهیم خدارا شاکریم، در این دستگاه نورانی و پربرکت بدنبال نوکری باید  بود نه آقاشدن…سید و آقا و سرور و نور لایزال فقط و فقط اهل بیت هستند.

 مردم بیشتر جنابعالی را با مداحی “بوی کربلا” و “بحرین مقاوم” می شناسند. نظرتان راجع به این دو قطعه چیست؟

خب بوی کربلا لطف و عنایت شهدا بود هم از لحاظ ملودی و هم از لحاظ شعر و محتوا، شاید بشود با این قلیل کارها یاد عزیزان خدا را زنده کرد…امیدوارم از ما قبول کنند به اندازه بضاعت… جا دارد از شاعر انقلابی، مخلص و متعهد جناب یوسف رحیمی هم یاد کنم ثواب این کار برای ایشان است ما فقط خواندیم این کار را… البته در این چندساله به لطف کارهای خوبی ساخته شده که چه از لحاظ اتفاقات موتیفیکی و ملودیک و چه از لحاظ شعر وصنایع بدیع کارهای فاخری بوده اما به نظر این کارها بیشتر مورد لطف شهدا بوده اند… بحرین هم تکلیف بود وظیفه شیعگی و مسلمانی خود را انجام دادم….

به نظر شما این همه تاکید پیشوایان دین برای برگزاری مجالس مرثیه خوانی و مدیحه سرایی اهل بیت چیست؟ مداحی چه تأثیری در دینمداری مردم دارد؟

بخش اول را شاید بشود دریک جمله عمیق قرآنی پاسخ داد هدف تعظیم شعائر وحفظ نهضت و مکتب است، برای بخش دوم  و حد اثر مداحی باید شاهد مثال آورد، اثر و نقش مداحی را در پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ ببینید بقول بزرگی می فرمود: مدل اداره جنگ توسط هیاتی بود و انقلاب هم دو رکن داشت حوزه و روضه، مداحی جایگاهش، جایگاه رسانه تبلیغی شیعه است، امروز هم همین طور است سطح مداحی رشد چشم گیری در زندگی مردم داشته است پیوند مردم با دعا، مناسبت ها، اشتیاق و رجوع مردم به زیارتگاه ها، حمایت از ولی و انقلاب اسلامی در حادثه های مختلف مانند فتنه 88، بسیاری از این ها آثار و برکات تربیتی روضه است…مداحان توانسته اند باهنر خود بعنوان یک مبلغ و معلم (اصطلاح به کار رفته توسط حضرت آقا در جمع مداحان) معارف را سینه به سینه درجامعه منتقل کنندبحمدلله

یک مداح خوب چه ویژگی‌های اخلاقی ای را باید در خود پرورش دهد؟ آیا مداح میتواند به عنوان الگو در جامعه مطرح شود؟

یک مداح خوب باید تمام ویژگی‌هایی که خدا از یک بنده میخواهد داشته باشد ویژگی‌هایی  که مومنین دارا هستند باید از خدا خواست تا ما را برای دینش تربیت کند ان شالله… خواه یا ناخواه الگو هستند کسانی که زعامت و جایگاه معنوی در بین مردم پیدا می کنند الگو هستند

مداحی تشکیل می شود از چند هنر: شعر، آهنگ و صدای خوش. به نظر شما کدامیک اهمیت اصلی را دارند؟ چرا؟

لازم و ملزوم هم هستند مثل دوبال… البته حضرت آقا می فرمایند هنرمداحی ازهنر شعر و تبیین شعر تشکیل می شود، فلذا هر دوباید باهم باشد یعنی شعر باید قوی و خوب باشد، برای تبیین آن نیز نیاز به صدای خوب هست…

یک شعر خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ (چه از لحاظ قالب و چه از لحاظ محتوا).

دریک کلام عام فهم و خاص پسند باشد…

به نظر شما آیا طرح مباحث روز (مثل مسائل جامعه، موضوعات انقلابی، ولایتمداری، استکبارستیزی و …) در مجلس مداحی ضرورت دارد؟ بعضی می گویند خواندن در مورد مثلا امام و شهدا اشتباه است و نباید دین و سیاست را با هم مخلوط کرد.

بله امری ضروری است بدلایل مختلف، اول اینکه دین ما عین سیاست ماست و مابفرموده امام به جنبه و اشک سیاسی مجالس معتقدیم، ضمن اینکه درسیره هم اینگونه بوده، دوران امامان را نگاه کنید، توجه حضرات به دعبل و فرزدق و کمیت، سیدحمیری را ببینید این توجه خاص بخاطر آن جنبه سیاسی ناظر به مسائل روز آن زمان بوده است ناظر بر کفرستیزی و طاغوت ستیزی و ظلم ستیزی بوده است، این تفکر ناشی از رسوبات جدایی دین از سیاست است… امام مظهر خوبیها بودند و شهداستارگان جاویدند این حرفها از جهالت یا عناده، کسی نمیتواند ادعا دوستی اهل بیت کند بعد شاگردان راستین مکتب اهل بیت را نفی کند…به مقامات این بزرگان معرفت ندارند شهید به مقامی میرسد که خداوند اسم خودش را براو می نهد و عالم هم مقامش بالاتراست…آن هم امام که معجزه قرن بوده است ذخیره خداوند بوده است نائب امام بوده، محی الدین بوده باعث عزت شیعه و اسلام شد…اتفاقا باید یاد شوند درمجالس تا بعنوان الگویی دست یافتنی برای نسلها معرفی شوند تا امت بادیدن این بزرگواران مسیر حق را گم نکند.

چرا در اشعاری که در مجالس مداحی خوانده می شود، کمتر به فضائل اخلاقی و تشریح معارف اهل بیت پرداخته می شود و مداحان بیشتر به شرح حال خود و علاقه و محبتشان به اهل بیت می پردازند؟

خب خیلی اوقات سخنور باید سخن دان باشد لازمه سخنوری سخن دانی است یعنی باید کسب معرفت کندمطالعه داشت، خیلی اوقات قشری خوانی ریشه در نبودمطالعه و معلومات است و گاهی ریشه درضعف اعتقادات دارد،برشاعر و مداح لازم است یک دوره خداشناسی و امام شناسی گذرانده باشد تا باید و نباید سخنوری دستش بیاید

چقدر از آهنگ ها و سبک هایی که ساخته می شود، کار سبک سازان خودی است؟ متاسفانه شنیده می شود که بسیاری از این سبک ها تقلیدی است؛ آن هم بعضا تقلید از آهنگ های نامناسب مثلا غربی.

خب این بحث جدالی و تکراری است…حضرت اقا سال86فرمودند خودتان بسازید این نکته بسیار عمیقی بود و بار معنایی زیادی دارد یعنی اینکه باید یک تعدادی آهنگ ساز وهارمونی نویس بیایند ملودی ، نت و ضرب ریتمی بنویسند مختص مداحی باشدکه بحثش مفصل است، خودآهنگ سازی هم مراحل مختلفی دارد که بازهم از درجای دیگری باید پیرامونش صحبت کرد… درباره کارهای غربی حضرت آقا فتوا حرمت دوبرابر دارند که اگر از اهنگی که مخصوص مجالس لهو و لعب یا یک خواننده فاسد باشد استفاده شود حرمتش دوبرابر است…اشکال فنی استفاده از آهنگ‌های تقلیدی حلال هم این است که مستمع قبل از اینکه بیاد اهل بیت بیفتد وبیاد آن خواننده و شعر و موسیقی اصلی می افتد…البته استثنا هم وجود دارد که بقدرت تبیین و ساختار آهنگ بستگی دارد

 
چرا شورخوانی از بقیه ی انواع مداحی طرفدار بیشتری دارد؟

البته شورخوانی دریک گروه سنی خاص طرفدار زیادی دارد علتش هم هیجان و تنوع آهنگ ها و محتواها دارد

آیا شعر و آهنگ خوب می تواند جبران کننده ی صدای بد یا متوسط باشد؟

شعر و آهنگ حالت نرم افزاری دارد و صدا وابسته به سخت افزاری مثل حنجره و شخصیت و وراثت دارد… دوتا مولفه جدا اما وابسته به یکدیگرند…البته صدای خوب از لازمه هاست

 
می گویند در قدیم مداحان شعر ها را از حفظ میخواندند؛ مثلا 60-50 بیت قصیده را از بر میگفتند. اما امروز اکثرا از روی کاغذ میخوانند. به نظر شما این مسئله اهمیتی دارد؟ اصلا آیا مهم است که یک مداح، حافظه ی قوی داشته باشد؟

بله بسیار مهم هست هنوز هم هستند مداحانی که 20الی 30هزاربیت شعر حفظ هستندبسیار درقدرت و قوت مجلس گردانی اثر داردلازمه حفظ کردن هم حافظه قوی هست یقینا، البته باید اذعان کنم روی کاغذ نوشتن شعر بازهم بفرموده حضرت آقا اشکالی ندارد از طرفی گاهی دریک دهه شاعری نیم ساعت قبل از مجلس یک شعر قوی می نویسد دیگر نمی شود حفظ کرد از طرفی هم نمیشود نخواندگاهی اوقات شرایط و اقتضائات این طور ایجاب می‌کند.

 
گاهی اوقات برای آن که مداحان گریه ی بیشتری از مستمعان بگیرند و در نتیجه ثواب بیشتری ببرند، وقایعی را نقل میکنند که شاید ریشه تاریخی و واقعی نداشته باشند یا سند ضعیفی داشته باشند. به نظر شما این کار اشکالی ندارد؟

هدف وسیله را توجیه نمیکند، هدف از مداحی اگر اشک گرفتن باشد آدم ازهر وسیله ای شاید برای رسیدن به این هدف استفاده کند حقیقت این است که هدف از مداحی انتقال معارف و تعظیم شعائر است اگر خوب و هنرمندانه باشداشک هم بهمراه دارد صد که آمد نودم پیش ماست، البته از این کلام سوء برداشت نشود که اششک جایگاه ندارد نه جایگاه اشک و گریه همان جایگاه رفیع درروایات و سیره است… سند ضعیف وحرف خلاف واقع هم خوب اشکال دارد.

یک مداح تازه کار ، چگونه باید فوت و فن مداحی را بیاموزد؟ مثلا روضه خوانی، واحد خوانی، شورخوانی یا حتی مواردی مانند نحوه ی شروع و ختم مجلس، طریقه حرف زدن، شیوه حرکات دست، نوع نگاه و مسائلی از این قبیل. استاد خوب چقدر تأثیر دارد؟ تلاش خود مداح چطور؟

استاد ببیند انسان در تمام مراحل زندگی نیاز به استاد داردهرچه استاد قوی تر و اهل طریق تر باشد شاگرد هم به همان اندازه قوی میشود. درباره تلاش هم لیس للانسان الا ما سعی

آیا شما با طرح مسائلی که باعث تحریک عصبیت های قومیتی و مذهبی مثلا بین شیعه و سنی می شود موافقید؟ چگونه میتوانیم صریحا عقاید شیعه را بگوییم ولی باعث ایجاد فتنه و تفرقه بین مسلمین نشویم؟

سخن حضرت آقا فصل الخطاب است ولی امر مسلمین و نائب امام زمان هستند… ایشان فرمودند هرکس دانسته یا نادانسته به این تعصبات دامن بزند مزدور دشمن است…متاسفانه بعضی نمیدانند با این اعمال غیرمعقول چه فجایعی به بار آمده است…همه این ریشه در ضعف اعتقادات دارد شیعه باید بیدار باشد و در دام چیده شده توسط استکبار نیفتد…درزمین دشمن بازی نکند… اولین مسئله اعتقاد به ولایت فقیه و لازم الجرا بودن فرامین ولی فقیه است دومین مسئله اصل تقیه درشیعه و پیروی از سیره اهل بیت خاصه امیرالمومنین دراین باره است کسی که مدعی عشق به اهل بیت هست باید اقتضائات و شرایط زمان رو درنظر بگیرد

 
بعضا دیده می شود در برخی از شعرها، به جای ستایش اخلاق والای اهل بیت به ستایش خط و خال خیالی آن بزرگواران پرداخته می شود. مثلا به جای آن که از ایثار، فداکاری، جهاد یا وفای حضرت ابوالفضل گفته شود، از  قد رشید و بازوان نیرومند آن حضرت سخن به میان می آید. آیا پرداختن به جمال و ظاهر آن بزرگواران درست است؟ یا این که بیشتر باید به مکارم اخلاقی ایشان پرداخت؟

قبلا پاسخ دادم باید مطالعه کنند یک دوره علل الشرایع را بخوانند امام شناسی کارکنند

 
سیستم صوتی و مسائل فنی از این قبیل چه میزان تأثیر در یک مداحی خوب دارد؟

رعایت مسائل فنی در هر هنری لازم است تا زیبایی‌های کار جلوه کند

  همواره در طول تاریخ اقبال مردم به مجالس مداحی و سوگواری اهل بیت بیشتر از مجالس وعظ و خطابه بوده است. آیا این مسئولیت مداحان را دوچندان نمی کند؟ چگونه می توان این احساسات پاک مردم نسبت به اهل بیت را به گونه ای مدیریت کرد تا باعث رستگاری آنها بشود؟

این سوال کمی اشکال دارد…قطعا مسئولیت سنگین وحساسی است، با علم و عمل می شود این احساسات را مدیریت کرد

 در پایان اگر نکته خاصی مد نظر دارید، بفرمایید.

دعاکنید عالم، عامل، شاکر و ذاکر باشم بدعا محتاجم.


      

در مکتب شیعه شخصیت و زیارت امام حسین علیه السلام از موقعیت ویژه ای برخوردار است و روایات بسیاری در مورد ایشان ذکر شده است. در این مطلب چهل حدیث از اهل بیت علیهم السلام در مورد امام حسین علیه السلام می آوریم تا معرفت خود را نسبت به این بزرگوار هر چه بیشتر نماییم.
1- حریم پاک:
عن النبى (ص) قال: … و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در ضمن حدیث بلندى مى‏فرماید:
کربلا پاک ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه‏ها است والحق که کربلا از بساط هاى بهشت است.(1)
2- سرزمین نجات:
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان.
پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مى‏شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنان که خدا یاران مومن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد .(2)
3- مسلخ عشق:
‏قال على علیه السلام: هذا… مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم ولا یلحقهم من کان بعدهم.
حضرت على علیه السلام روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمى‏رسند.(3)
4- عطر عشق:
‏قال على علیه السلام: واها لک ایتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب. (4)
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوشبویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بى درنگ به بهشت روند. ادامه مطلب...

      

پس اگر روزگاران مرا به تعویق انداختند و تقدیر مرا از یاری تو (امام حسین(ع)) بازداشت ونبودم تا در برابر آنان که با تو جنگیدند بجنگم وبا دشمناننت به دشمنی برخیزم (پس به عوض آن) هر روز و هر شب بر تو ندبه و زاری کنم و بر تو خون به جای اشک از دیدگان جاری کنم.(امام زمان(عج))

...واما چه تفاوتی است بین گریه ما و شما..و شما چه درکی از قیام حسین داری و ما چه درکی...و شما چه می دانی و ما چه چیز!!یک سال گناه میکنیم و هر چه هوی و هوس می خواهد انجام می دهیم و امید این داریم با این گریه های یک ساعته همه گناهانمان آمرزیده شود.از هییت بیرون می آییم و سر کوچه سر این که کداممان با ماشین زودتر رد شود دعوایمان می شود...چشم به ناموس مردم...ساکت باشم بهتر است.آقا تو بهتر می دانی وضع و حال خراب ما را...

خدایا درک و معرفتی بیشتر از این به ما عطا کن تا بفهمیم حسین(ع) برای چه و چه هدف و مقصودی قیام کرد و جان و مال و خانواده و یارانش که هر کدامشان به عالمی می ارزند را در این راه گذاشت...

دلم پر از دست خودم.از اینکه هر سال محرم روسیاه تر از سال قبلم هستم وهر سال در دام شیطان اسیرتر

دلم به تو خوش است حسین ای سلطان عشق و وفا.یه بار دیگه ما رو هم راه بده...ما رو رد نکن آقاجون...

کتابی خلوتی شعری سکوتی

مرا مستی و سکر زندگانی است

چه غم گر در بهشتت ره ندارم

که در قلبم بهشتی جاودانی است


توسط : مجتبی |   نظر بدهید
      

بار خدایا پناه می برم به تو از این که در پیش چشم ها ظاهر من نیکو و باطن من در آنچه پنهان می دارم نزد تو زشت باشد در حالی که حفظ کنم و بد کرداریم را به سوی تو آرم که در نتیجه به بندگانت نزدیک و از خشنودی هایت دور گردم (امام علی ع) آخ چقد وصف حال خوبیه این حدیث.عزیز اگه حال خوبی داری اگه کارت درسته اگه تا حالا خودتو قلبتو سیاه نکردی سعی کن که طرفش نری.به حسین قسم تا تهش رفتیم هیچی نبود.دو دستی اعتقادتو بچسب. آخ که چقد دلم پره.چند ماه ننوشتم.می خواستم بگم تا هر جایی رفتی بسه!دیگه برگرد.این راه تاریک و سیاه و کثیف تا ادمو به لجن نکشه دست از سر آدم برنمی داره.خلاصه قدر خودتو بدون. نمی خواد کنجکاوی کنی.نمی خواد یه دفعه امتحان کنی.از اول طرفش نرو.که همانا رفتنو فرو رفتن تو این منجلاب... ای نسخه ی نامه الهی که تویی وی آیینه ی جمال شاهی که تویی بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی شاید بخندی بهم.شاید بگی چی می گه این یارو.شاید بگی واسه من زود حالا.شاید بگی برو بابا.ولی بدون یه وقتی می فهمی که خیلی دیره.بعضی چیزارو نمی شه درست کرد.کلا دیگه سخته اینجایی که واستادی دوباره واستی راستی از من دلگیر نشو... فکر بهبود خود ای دل زدری دیگر کن درد عاشق نشود به به مداوای حکیم گوهر معرفت اندوز که با خود ببری که نصیب دگرانست نصاب زر و سیم دام سختست مگر یار شود لطف خدا ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم


توسط : مجتبی |   نظر بدهید
      

 

خدایا گاهی به خوردن فرمان می‌دهی و گاهی به نخوردن، و این هر دو به من می‌آموزد که روزی دهنده یکی است، پس غصه چرا؟


گاهی به خوابیدن فرمان می‌دهی و گاهی به نخوابیدن، و این هر دو به من می آموزد که تنها در جوار تو می‌توان آرام گرفت، پس دغدغه چرا؟


گاهی به گفتن فرمان می‌دهی و گاهی به لب فروبستن، و این هر دو به من می‌آموزد که کلام آنقدر مقدس است که، بیهوده نباید این دّر یکتا را تلف کرد.


گاهی به نگریستن فرمان می‌دهی و گاهی به دیده فروبستن، و این هر دو به من می‌آموزد که چشم اگر به فرمان نباشد، جز کوری و سیاهی نصیب نمی‌کند.


گاهی به رفتن امر می‌کنی و گاهی به ایستادن، و این هر دو به من می‌آموزد که باید گام هایم را شمرده بردارم تا اگر مانعی بود ببینم و زمین نخورم.


خدایا همیشه به مهر ورزیدن امر کرده‌ای گاهی به نفرت داشتن، و این هر دو به من می‌آموزد که برای دوست داشتن و نفرت ورزیدن باید معیاری داشته باشیم، و آن پسند توست، نه دلخواه خودم.

خدایا بالاتر از این آموخته ها، رسم عاشقی است...


آن را هم تو خودت به من بیاموز.

 


      

 

قرآن  !من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود همه

 از هم میپرسند " چه کس مرده است؟ " چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما

نازل کرده است .     
   

        قرآن !من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام .

یکی ذوق میکند که ترا بر روی برنج نوشته،‌یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق میکند که ترابا

 طلا نوشته ،‌یکی به خود میبالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و ... ! آیا واقعا خدا ترا

فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟       


       قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که ترا می خوانند و ترا می شنوند ،‌آنچنان به پایت می

نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند . اگر چند آیه از ترا به یک نفس بخوانند

مستمعین فریاد میزنند " احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...     

        قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه

،‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ،‌حفظ

کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند . خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است

برای تو . آنانکه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده

است. آنچه ما باقرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدی
م  

 

 


توسط : مجتبی |   نظر بدهید
      

 

در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند : فلان جا درختی است و قومی آن را


می پرستند!!!


عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند...


ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت : ای عابد، برگرد و به


عبادت خود مشغول باش! عابد گفت : نه، بریدن درخت اولویت دارد...


مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند، عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه


اش نشست. ابلیس در این میان گفت : دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و


خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با


یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است ...


عابد با خود گفت : راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف


 کنم ، و برگشت...

بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت ، روز دوم دو دینار دید و برگرفت ، روز سوم هیچ پولی


نبود!خشمگین شد و تبر برگرفت و به سوی درخت شتافت ...


باز در همان نقطه ، ابلیس پیش آمد و گفت: کجا؟!


عابد گفت: می روم تا آن درخت را برکنم !

ابلیس گفت : زهی خیال باطل ، به خدا هرگز نتوانی کند !!!


باز ابلیس و عابد درگیر شدند و این بار ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست!


عابد گفت : دست بدار تا برگردم ! اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر


شدم؟!!

ابلیس گفت : آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار


برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس


مغلوب من گشتی ...


 


توسط : مجتبی |   نظر بدهید
      

یک سخنران معروف در یک جلسه‌ای یک اسکناس در جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟دست همه حاضرین بالا رفت.
سخنران گفت: بسیار خوب! من این اسکناس را به یکی از شماها خواهم داد ولی قبل از آن می‌خواهم کاری بکنم.
سپس در برابر نگاههای متعجب، اسکناس را مچاله کرد و باز پرسید: چه کسی هنوز حاضر است این اسکناس را داشته باشد؟
و باز دستهای حاضرین بالا رفت.این بار مرد، اسکناس را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟باز دست همه بالا رفت.سخنران گفت: دوستان من!‌ با این بلاهایی که من سر اسکناس آوردم چیزی از ارزشهای اسکناس کم نشد و همه شما خواهان آن هستید و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همینطور است.
ما در بسیاری موارد با تصمیماتی که می‌گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می‌شویم، خم می‌شویم، مچاله می‌شویم، خاک آلود می‌شویم و احساس می‌کنیم که دیگر ارزش نداریم. ولی اینگونه نیست و صرف نظر از اینکه چه بلایی سرمان آمده است، هرگز ارزش خود را از دست نمی‌دهیم و هنوز برای افرادی که دوستمان دارند آدم با ارزشی هستیم
.

 


آرام باشید و بدانید که همه چیز را نمیتوا‌نیم ‌تغییر دهیم.


و با شهامت آنچه را که می‌توانید، تغییر دهید.


اینها به شما ارزش واقعی خواهد داد.


حتی اگر مچاله و خاک آلود شوید . . .

 


      

 از خدا خواستم عادت‌های زشت را ترکم بدهد.


خدا فرمود:خودت باید آنها را رها کنی.


از او درخواست کردم فرزند معلولم را شفا دهد.


فرمود: لازم نیست، روحش سالم است؛ جسم هم که موقت است.


از او خواستم لااقل به من صبر عطا کند.


فرمود: صبر، حاصل سختی و رنج است. عطاکردنی نیست، آموختنی است.


گفتم: مرا خوشبخت کن.


فرمود: نعمت از من خوش
بخت شدن از تو.


از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند.


فرمود: رنج از دلبستگی‌های دنیایی جدا و به من نزدیک‌ترت می‌کند.


از او خواستم روحم را رشد دهد.


فرمود: نه تو خودت باید رشد کنی. من فقط شاخ و برگ اضافی‌ات را هرس می‌کنم تا بارور شوی.


از خدا خواستم کاری کند که از زندگی لذت کامل ببرم.


فرمود: برای این کار من به تو زندگی داده‌ام.


از خدا خواستم کمکم کند همان‌قدر که او مرا دوست دارد، من هم دیگران را دوست بدارم.


خدا فرمود: آها، بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد


      
<   <<   11   12   13   14      >



پیامهای عمومی ارسال شده


+ سلام بعد از یک سال اندی آمدم خسته خسته کسی اینجا هست؟


+ آسمانم مال تو ، تو فقط باش کنارم گل من /// دل من تنگ توهه تو کمی بخند ///آری خسته ام وکمی مجنون شده ام تو فقط کمی بخند ///دلم هواتیت کرده با اینکه غریبی...


+ خستم خستم از نوشتن از کسی که نمیدانم کیست و هیچ وقت نیست مگر در ذهن مشوش من که می آید و طوفانی در این تلاطم ذهنم ایجاد می کند و می رود آری خستم دیگر بس است می خواهم که... خدایا خسته ام


+ خیلی وقتا بدون اینکه متنی رو بخونم لایک میزنم تازگیا عکس هم میخوام توی اینستا لایک بزنم نگاه نمیکنم فقط لایکش میکنم شماهم اینجوری هستید؟؟؟


+ دوباره مینویسم از تویی که دلگیرم بهار سبزه ای و منم خزان نگاهت به راه تو نشسته ام زین اگر گذر افتاد زچشم آسمانی و جاده ی خاکی


+ این روزها دلم فقط یاد تو میکند آری فقط یادتو !ولی نمیدانم کی این فاصله ها میرود و من من من میرسم به تو!


+ خدایا..... این روزها...... دلتنگم...... باورکن این یکی دیگرشعرنیست


+ بعضی وقتا اینقدر دلت از یه حرف میشکنه که... حتی نای اعتراضم نداری فقط نگاه میکنی و بی صدا... میشکنی....


+ دگر درد دلم درمان ندارد… مسیر عاشقی پایان ندارد.. مرا در چشم خود آواره کردی.. نگاهت دور برگردان ندارد…


+ دیکته زندگیمان پر از غلط است ولی نگران نباش خودش گفته قبل از نمره دادن... اگر پشیمان شوی غلط هایت را پاک میکنم