ب.کریمی/ پر از گُلهای بی تابی شده جزیره ی دلم...
الله نور السّماوات و الارض...
چه حلاوتی دارد لمس این آیه روی ضریحت و زمزمه اش کنارت...
طوفان زده را چاره چیست؟!
***
دلم سوخته از آه نفس های غریبت
دل من بال کبوتر شده
خاکستر پرپر شده
همراه نسیم سحری
روی پر فطرس معراج نفس
گشته هوایی
و سپس رفته به اقلیم رهایی
به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی
و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی
به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه ی دفتر غزل ناب ندارد
شب من روزن مهتاب ندارد
همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچاره دلداده دلسوخته ارباب ندارد ...
تو کجایی؟ تو کجایی؟ شده ام باز هوایی
"سید حمید رضا برقعی"
معیار واقعی بودن تصمیم ان است که دست به عمل بزنید
انتونی رابینز
اجازه نده ترس تو را فلج سازد
مارک فیشر
افرادی که از ریسک کردن میترسند به جایی نمیرسند
مارک فیشر
منشا همه ی بیماری ها در فکر است
ژوزف مورفی
رحمت خدا ممکن است تاخیر داشته باشد اما حتمی است
انتونی رابینز
چنانچه نیک اندیش باشید خیر و خوشی به دنبالش خواهد آمد
ژوزف مورفی
افراد موفق هیچ وقت اجازه نمیدهند شرایط ازارشان دهد
مارک فیشر
افرادی که زمان را برای شرایط بهتر از دست میدهند هرگز به جایی نمیرسند
مارک فیشر
اعمال ثابت ما سرنوشت ما را تعیین میکنند
انتونی رابینز
هنگامی که تخیلات و منطق در ضدیت قرار گیرند تخیلات پیروز میشوند
مارک فیشر
وقتی که هدف روشنی داشته باشیم احساس روشنی به ما دست میدهد
انتونی رابینز
.
.
.
!
آن سوی همه دلتنگیها همیشه خدایی هست که داشتنش جبران همه ی نداشتنهاست...!
راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(زرتشت)
آگاهی از اسرار و ظرافتهای معنوی نماز، باعث تکمیل نماز و به بار نشستن مقصود اصلی از نماز است، به طوری که امام علی(ع) میفرماید: «کسی که تأویل نمازش را این گونه نداند، نمازش کمبود دارد و ناقص است».
ضمن واکاوی اجمالی نقش نماز در تقرب به خداوند، به ارزش و اهمیت بیبدیل این فریضه در آموزههای الهی در قسمتهای قبل اشاره شد و اینکه آگاهی از اسرار نماز به همان میزان از اهمیت و ارجمندی برخوردار است و برای اثربخشی بیشتر نماز، دانستن این اسرار، ضروری و بایسته است، اینک به ابعاد دیگری از این نکته اشاره میکنیم.[1]
پای درس امیرالمؤمنین(ع)
جابربن عبدالله انصاری میگوید: حضرت علی(ع) به شخصی فرمودند: ای مرد، آیا تأویل نماز را میشناسی؟ عرض کرد: آقای من، آیا نماز تأویلی جز عبادت دارد؟ حضرت فرمودند: آری، به خدا سوگند... تأویل و تفسیر دارد و همه اینها نشانه تعبّد و بندگی است، مرد گفت: اینها را به من بیاموز، آن جناب بعد از بیان تأویل اجزای مختلف نماز فرمودند: «من لم یعلم تأویل صلاته هکذا فهی خداج، أی ناقصة»؛ کسی که تأویل نمازش را این گونه نداند، نمازش کمبود دارد و ناقص است. [2]
ظرافتهای معنوی نماز
همان گونه که پیش از گفته شد، آگاهی از اسرار و ظرافتهای معنوی نماز، باعث تکمیل نماز و به بار نشستن مقصود اصلی از نماز است. اما منظور از اسرار نماز چیست؟ آیا اسرار همان آداب نماز است؟ آیا بین اسرار، آداب و حکمتهای نماز تفاوت وجود دارد؟
برای دستیابی به پاسخ این پرسشها، لازم است نگاهی به معنای هریک از این اینها داشته باشیم.
الف: سرّ:[3] در لغت به معنای پنهان کردن مطلبی در دل است[4] و در اصطلاح، «سرّ» چیزی است که به عالم ملکوت و برتر از آن بر میگردد، یعنی به درون و باطن عبادت مربوط میشود [و از آن تعبیر به راز، غیب، ملکوت، نهان، باطن، گنجینه و... میشود] و آن درجاتی دارد که به درجه خاص از نهان (راز) نمیتوان دست یافت، جز به وسیله کرداری که با حکمت و آداب معادل باشد.
ب: حکمت: هدف، فایده و نتیجهای است که برآن عبادت (نماز) مترتب میشود، از قبیل عروج،[5]نجات از ناشکیبایی و آرامش[6]و... که آن هم درجاتی دارد.
ج: ادب (آداب): مسایلی است که به اوصاف و احوال نمازگزار بازگشت میکند، یعنی، آداب وظیفة کسی است که نماز میگزارد، مثل اینکه باید حضور و خشوع قلب و خشوع قالب داشته باشد، پیوسته در ذکر باشد و خالص شده و از توجه به غیر معبود خود را حفظ کند و همچنین سایر صفات ظاهری معهود (لباس و مکان و...) را مراعات کند.[6]
نتیجه گیری بحث
با توجه به آنچه گفته شد، این سؤال مطرح می شود که چه رابطهای بین اینها وجود دارد؟ آیا اسرار نماز همان حکمتها و آداب هستند؟ در پاسخ باید گفت: اولاً آداب، مقدمه حکمت (آثار) و اسرار است و ثانیأ آثار، هدف متوسط نماز و اسرار هدف عالی و نهایی آن هست، پس آداب، علت زمینهساز برای نیل به اهداف مذکور است، شاید علّت اینکه غالب کتبی که تحت عنوان اسرار نوشته شده، آمیخته به آداب و آثار نماز است، همین امر باشد.
امام صادق علیه السّلام فرمود: سه چیز است که دوری جستن از آن ها بر هر کس لازم است: نزدیک شدن به اشرار، گفت و گو با زنان [نامحرم با احتمال آسیب] و همنشینی با اهل بدعت.
مبارزه جدی با بدعت گذاران از وظایف دانشمندان و از عبادت های مهم شمرده می شود.
خدا به پیامبرش صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمان می دهد چنین به مبارزه با بدعت گذاران برخیزد:
بگو: در آنچه به من وحی شده است، طعام حرامی را نمی یابم که بر خورنده ای که آن را می خورد حرام شده باشد، مگر اینکه مردار باشد یا خونی ریخته شده یا گوشت خوک باشد که پلید است، یا دامی که آن را به نافرمانی سر بریده، همان که هنگام ذبحش نام غیرخدا را بر آن برده اند. و هر کس به خوردن یکی از این ها ناچار شود، به شرط آنکه ناچاری او در اثر ستمکاری و سرکشی نباشد بر او حلال می شود، چرا که خدا آمرزنده و مهربان است.1
در روایات، شیوه هایی برای مبارزه با بدعت و بدعت گذاران توصیه شده است:
دوری و اعراض؛ برائت و نفرت؛ سب و لعن؛ روشنگری و افشاگری و تهدید و ارعاب.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: از اهل تشکیک و بدعت- که پس از من می آیند- آشکارا بیزاری بجویید، فراوان آنان را سبّ کنید و با بیان انحراف های آنان، بترسانیدشان تا به فساد در دین طمع نورزند و مردم از آنان دوری جویند و بدعت هایشان را فرا نگیرند. خدا با این کارها برای شما حسنات می نویسد و درجاتتان را در آخرت بالا می برد.2
امام صادق علیه السّلام فرمود: سه چیز است که دوری جستن از آن ها بر هر کس لازم است: نزدیک شدن به اشرار، گفت و گو با زنان [نامحرم با احتمال آسیب] و همنشینی با اهل بدعت؛3
همچنین آن حضرت فرمود: با اهل بدعت همراهی و همنشینی نکیند که نزد مردم یکی از آن ها به شمار می آیید، [زیرا] رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: انسان بر دین دوست و همنشین خویش است.
پی نوشت:
1. سوره انعام، آیه 145.
2. الکافی، ج2، ص375.
3. تحف العقول، ص319.
4. الکافی، ج2، ص375.
5. مفاتیح الحیات، ص514-515.
منبع: افکارنیوز
مرزها و عوامل دوستى از منظر اهلبیت(ع)
عقیق: انسان طبیعتا نیازمند دوست و مونس است؛ چرا که موجودى اجتماعى است و سعادت وى در معاشرت با دیگران کامل مىگردد. در دوران نوجوانى و جوانى این نیاز فطرى شدت مىیابد و جوان از تنهایى و انزوا به سختى در رنج و عذاب است. او همواره تلاش مىکند تا دوستانى را که باب میل او هستند و در سلیقهها و رفتار با یکدیگر سازگارى دارند، یافته و ساعاتى از عمرش را با آنها بگذراند.
عبدالکریم پاکنیا در شماره ی 64 فصلنامه ی کوثر نوشت: این ارتباطات بدین دلیل صورت مىپذیرد تا اطلاعاتى را با همدیگر تبادل کنند، تجربیات زندگى را از یکدیگر بیاموزند، خاطرات، گفتارها، شیرینىها و تلخىهاى زندگى را به همدیگر بگویند و بشنوند و از زندگى و دوران جوانىشان لذّت ببرند. انسانى که دوست و رفیق مناسب نداشته باشد، غریب و تنهاست و بیشتر وقتها افسرده حال و پژمرده احوال است. چنین شخصى حرف دل خود را کتمان مىکند و نمىتواند خودش را آن چنان که هست، بشناسد و فردى خجالتى و کم رو خواهد بود. داشتن دوست مناسب و خوب فوائد بىشمار دنیوى و اخروى دارد. علىعلیه السلام فرمود:
اَلتَّوَدّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ1؛ دوستى نصف خردمندى است.
دوست آیینه اخلاق و رفتار، کمک حال ساعات تنهایى و غمبار، و به عنوان بازوى کمکى و پشتیبان است. دوست خوب محرم اسرار، مشاور و معاون افکار و دستگیر و یاور در مشکلات و سختىهاست. حافظ مىگوید:
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیاى سعادت، رفیق بود و رفیق
در یک کلام، دوست خوب نعمت بزرگى است که نظیر ندارد و عامل مهمى در رسیدن انسان به کمالات است؛ چنان که دوست بد هم بلاى خانمان سوزى است که در انعطاف و سقوط انسان به درّههاى هولناک و نابودى تأثیر بسزایى دارد.
انتخاب دوست و همنشین براى جوانان از حساسیت ویژهاى برخوردار است؛ زیرا آنان به آسانى و به سرعت، رفیق انتخاب مىکنند و این، به علت عاطفى و احساسى عمل کردن آنهاست. آنان چندان به نکات عقلایى توجه ندارند و با شخصى بدون آشنایى قبلى و اطلاع از وضع خانوادگى دوست مىشوند. آنان به روحیات، عقاید و اخلاق دوستان خود چندان توجهى ندارند و فقط به خاطر اینکه در یک موردى رفتار وى خوشایندشان قرار گرفته، به او دل مىبندند و روابط عمیق و محکمى هم با او برقرار ساخته، تمام اسرارشان را در اختیار او قرار مىدهند. اگر مربیان و والدین بتوانند در انتخاب دوست به جوانان کمک کنند و با استدلال و منطق و رفتار صحیحْ آنان را به سوى انتخاب دوستان خوب رهنمون شوند، مطمئنّاً یکى از مهمترین وظیفههاى خود را انجام دادهاند.
در اینجا به برخى از رهنمودهاى حکیمانه امام جوادعلیه السلام در زمینه فوائد، آفات و شرایط دوستى مىپردازیم:
ارتباطات و دوستىهایى که بر معیار صحیح و موازین عقلى و شرعى ترتیب یافته باشد، مىتواند در زندگى انسان زمینهساز موفقیتها و پیشرفتهاى قابل ملاحظهاى شود.
یک فرد مسلمان در اثر این ارتباطات گاهى به بالاترین درجه سعادت نائل مىشود. امام جوادعلیه السلام مىفرماید:
مَن استَفادَ اَخاً فِىاللّهِ، فَقَد اسْتَفادَ بَیْتاً فِىالْجَنّةِ2؛ هرکس در راه خدا برادرى و دوستى پیدا کند، همانا خانهاى در بهشت به دست آورده است.
دوستىهاى حقیقى که براى خدا باشد، راهى مناسب براى رسیدن به بهشت است؛ چرا که انسان در اثر معاشرت با نیکان، خلق و خوى نیک خود را تقویت مىکند و عمل نیک است که سعادت و خوشبختى ابدى را در پىدارد. در روایتى آمده است:
برادران مؤمنى که در بهشت ساکن مىشوند، گاهى درجه و منزلت یکى، از دیگرى بیشتر و بالاتر است. آنکه درجه بالاترى دارد، به خداوند متعال عرضه مىکند:
پروردگارا! دوست با ایمان من مرا به اطاعت تو و پرهیز از نافرمانىات ترغیب مىکرد و من به وسیله دوستى با او به این درجه رسیدهام. خدایا! او را نیز با من همدرجهگردان!
و خداوند متعال سخن او را پذیرفته و به دوست او نیز رفعتِ درجه مىدهد.3
اگر انتخاب دوست بر اساس معیارهاى عقلانى و الهى نباشد، علاوه بر ضررهایى که به روح و روان آدمى وارد مىشود، در نهایت تبدیل به دشمنى خواهد شد. امام محمدتقىعلیه السلام در این رابطه مىفرماید:
در اثر معاشرت با نادان، اخلاق و رفتار انسان فاسد مىشود؛ اما با تمایل به سوى عقلا و اندیشمندان، رفتارهاى نادرست انسان اصلاح مىگردد.
مردم نیز هر یک اخلاق ویژهاى دارند، که از نهاد و فطرت آنان ریشه مىگیرد. آنان با یکدیگر ارتباط و دوستى دارند؛ اما دوستى هرکس در غیر راه خدا باشد، بالاخره به دشمنى بدل خواهد شد. خداوند متعال در قرآن به این نکته اشاره فرموده است:
«أَلأخِلاَّءُ یَوْمَئذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ اِلاَّ الْمُتَّقینَ»4؛ در روز قیامت برخى از دوستان، دشمن یکدیگرند مگر پارسایان و تقوا پیشهگان5.
رعایت اعتدال و میانه روى در دوستىهاى حقیقى، ضامن بقاى رشته مودّت است؛ اما در ارتباطات غیر عقلانى و احساساتى، چون موازین عقلى و اعتدال رعایت نمىشود و بر اساس احساسات زودگذر و یا مطامع دنیوى پاى گرفته است، دوستىها زوالپذیر بوده و در بحرانها و گرفتارىها رشته دوستى از هم گسیخته و از میان مىرود. سعدى مىگوید:
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالى و درماندگى
دوست مشمار آنکه در نعمت زند
لاف یارى و برادر خواندگى
قرآن کریم در مورد کسانى که دوستان ناجنس برگزیدهاند، مىفرماید:
روز قیامت، متأسّف و پشیمان شده و مىگوید: «یا وَیْلَتى لَیْتَنى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً»6؛ واى بر من! اى کاش فلان شخص آلوده و ناپاک را به دوستى انتخاب نکرده بودم!
اساساً رفاقت با انسانهاى آلوده، انسان را از نیکان جدا مىکند و در صف افراد شرور و ناهنجار قرار مىدهد و هنگامى که فردى در آن وادى داخل شد، دیگر به نصیحت انسانهاى خوب توجّه نمىکند و حتّى نسبت به آنان سوءظن هم پیدا مىکند. به همین علت امام جوادعلیه السلام فرمود:
مُجالِسَةُ اْلأَشْرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالأَخْیارِ7؛ همنشینى با خطاکاران باعث مىشود تا انسان به افراد خوب و بهتر بدبین شود.
تا توانى مىگریز از یار بد
یار بد، بدتر بود از مار بد
مار بد، تنها ترا بر جان زند
یار بد، هم جان و هم ایمان زند
عوامل تحکیم دوستى
1. دیدار و ملاقات آنان
از مهمترین عوامل پایدارى رشته دوستى، دیدار دوستان صمیمى و جویا شدن از احوالات آنهاست. به وسیله دیدار با همفکران و دوستان، عقل انسان تقویت شده و نیروى خرد رشد مىیابد؛ زیرا در این ملاقاتها تجربهها، آگاهىها و اطلاعات گستردهاى ردّ و بدل شده و اندیشههاى نو و پویایى براى انسان حاصل مىشود. بدین سبب امام جوادعلیه السلام فرمود:
مُلاقاتُ اْلإخْوانِ نُشْرَةٌ وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ و إنْ کانَ نَزْراً قَلیلاً8؛ دیدار با برادران دینى و دوستان صمیمى موجب حفظ و بالندگى نیروى عقلانى است هرچند که این ملاقاتها کوتاه و بسیار اندک باشد.
آرى، ملاقاتهاى نتیجهبخش در تحکیم پیوندهاى دوستى و روح و جان انسانها تأثیر دارد و عُلقه دوستى را مستحکمتر مىگرداند.
شایسته است رفتار فرد مسلمان، اجتماعى بوده و با برادران دینى و دوستان مناسب، دیدار و رفت و آمد داشته باشد؛ زیرا انزواى از مردم و فاصله گرفتن از آنان عواقب زیانبارى براى شخص دارد. انسانهایى که تنها زندگى مىکنند و عُزلت طلب و گوشهگیرند، معمولاً از خود بیگانهاند و از لحاظ عواطف و احساسات دچار بىحسى و رکودند. آنان خود را آن گونه که واقعاً هستند، نمىشناسند و نمىدانند به چه چیزى علاقه دارند، از چه چیزهایى متنفّرند و از چه چیزهایى مىترسند. آنان هدفها، انگیزهها و باورهاى خودشان را دقیقاً نمىدانند. این گونه اشخاص از نظر روانى، شدیداً به دیگران نیازمندند و از لحاظ روحى و عاطفى بین خود و دیگران فاصله ایجاد مىکنند. آنان هرگاه احساس کنند کسى مخل و مزاحم تنهایى آنها خواهد شد، دچار هراس و تشویش مىشوند.9
رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم به پیروان خود، اجتماعى زندگى کردن را آموخته و از انزوا و عزلتطلبى نهى کرده است. آن بزرگوار همزیستى با مردم و انس و الفت با آنان را مورد تشویق قرار داده و فرموده است:
خِیارُکُمْ أَحْسَنُکُمْ أَخْلاقاً ألَّذینَ یَأْلِفُونَ وَ یُؤْلَفُونَ10؛ بهترین شما کسانى هستند که اخلاقشان نیکوتر است، آنان که با مردم مأنوس شده و به آنان محبت مىورزند و مردم نیز متقابلاً آنان را دوست داشته و پیوند انس و الفت برقرار مىسازند.
امام جوادعلیه السلام در این راستا دوستى و پیوند با مردم را نوعى «فامیلى اکتسابى» قلمداد کرده و مىفرماید:
أَلْمَوَدَّةُ قَرابَةٌ مُسْتَفادَةٌ11؛ دوستى، نوعى خویشاوندى اکتسابى است.
در حقیقت دوستان انسان، فامیلهاى اکتسابى او محسوب مىشوند و کسى که دوستان بسیارى داشته باشد، داراى خویشاوندان بسیارى است.
2. حُسن خُلق و گشادهرویى
یکى از شیوههاى جذب دوستان و یاران صمیمى، خوشخویى و خوشرویى در معاشرت با دیگران است. این خصلت پسندیده موجب مىشود که دیگران قلباً به سوى انسانهاى خوش برخورد جذب شوند و ناخودآگاه آنان را دوست داشته باشند. امام جوادعلیه السلام به نقل از امیرمؤمنان علىعلیه السلام مىفرماید:
إنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِطَلاقَةِ الْوَجْهِ وَ حُسْنِ الْلِقاءِ12؛ شما هرگز با مال و منال دنیا نمىتوانید به مردم توسعه داده و آنان را راضى کنید. پس تلاش نمایید با گشاده رویى و خوش برخوردى آنان را راضى نمایید.
از آنجا که ارتباط و دوستى با مردم، ضرورتى عقلى در زندگى بشر است و انسان براى تداوم زندگى و غلبه بر مشکلات و پیمودن راه ترقى و تکامل، نیاز به همراهان و همفکرانى دارد که مایه دلگرمى و قوّت قلب او باشند، شایسته است که این عامل کارساز را، در معاشرت با دیگران به کار گیرد و هر روز دوستان زیادى را براى خود کسب کند. براى همین علىعلیه السلام ناتوانترین افراد جامعه را کسانى مىداند که از به دست آوردن دوست و رفیق همدل، عاجز و ناتوانند.
أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنْ إِکْتِسابِ اْلإخْوانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ13؛ ناتوانترین مردم کسى است که از یافتن دوست، ناتوان باشد و عاجزتر از او هم کسى است که دوستى را که به دست آورده، از دست بدهد.
لقمان به فرزندش گفت:
یا بُنَىَّ إتَّخِذْ أَلْفَ صَدیقٍ وَ أَلْفٌ قَلیلٌ وَ لاتَتَّخِذْ عَدُوّاً واحِداً وَ الْواحِدُ کَثیرٌ14؛ پسرم! براى خود هزار دوست بگیر؛ چرا که هزار دوست کم است. و یک دشمن نگیر؛ چرا که یک دشمن هم زیاد است.
و علىعلیه السلام فرمود:
وَ لَیْسَ کَثیراً أَلْفُ خِلٍّ وَ صاحِبٍ وَ إنَّ عَدُوّاً واحِداً لَکَثیرٌ15؛ هزار دوست و همنشین بسیار نیست؛ ولى یک دشمن براى آدمى البته زیاد است.
یکى از مهمترین فوائد داشتن دوستان خوب، هم فکرى با آنان است. گاهى انسان قادر به تصمیمگیرى نیست؛ در چنین مواقعى مىتوان با دوستان صالح و نیکاندیش مشورت نمود و از نظرات آنان در پیشبرد اهداف خویش بهره گرفت. کسانى که با دوستان شایسته و خوب مشورت مىکنند، در کارهایشان پشیمان نخواهند شد. امام جوادعلیه السلام فرمود:
ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ لَمْ یَنْدِمْ: تَرْکُ الْعَجَلَةِ وَ الْمَشْوَرَةُ وَ التَّوَکُّلُ عِنْدَ الْعَزْمِ عَلَى اللّهِ عزّوجلّ16؛ سه خصلت در هرکسى باشد، از کار خود پشیمان نمىشود: 1. در کار خود عجله نکند؛ 2. مشورت و هم فکرى با دوستان و نزدیکانش داشته باشد؛
3. هنگامى که کارى را قصد مىکند، بر خداوند - عزّوجلّ - توکّل نماید.
مشورت با دوستان در تحکیم ارتباط نیز مؤثر است؛ چرا که انسان در مشورت، علاوه بر اینکه از نظرات دیگران بهره مىبرد، براى دوستان خود نیز شخصیت و احترام قائل مىشود و مطمئنّاً احترام به دیگران، افزایش محبّت آنان را در پى خواهد داشت.
4. راهنمایى و خیرخواهى
از دیگر عواملى که مىتواند رابطه دوستى را تقویت کرده و ابدى نماید، خیرخواهى و راهنمایى دوستان است. البته خیرخواهى باید طورى عملى شود که به آبرو و شخصیت دوستان کوچکترین اهانتى نشود؛ چرا که در این صورت، نتیجه معکوس خواهد داشت. امام نهمعلیه السلام در این رابطه فرمود:
مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرّاً فَقَدْ زانَهُ وَ مَنْ وَعَظَ عَلانِیَةً فَقَدْ شانَهُ17؛ هرکس برادر دینى خود را پنهانى راهنمایى و موعظه کند، او را آراسته است و اگر علنى و آشکارا او را موعظه نماید، شخصیت او را پایین آورده و ناراحتش نموده است.
پى نوشتها:
1. بحارالانوار، ج 75، ص 60.
2. موسوعة الامام الجواد(ع)، ج 2، ص 352.
3. الف حدیث فىالمؤمن، ص 76.
4. زخرف / 67.
5. کشف الغمّه، ج 2، ص 349.
6. فرقان / 28.
7. امالى، شیخ صدوق، ص 531.
8. امالى، شیخ مفید، ص 328.
9. بزرگسال و جوان، ج 1، ص 136.
10. مستدرک الوسائل، ج 8، ص 451.
11. بحارالانوار، ج 71، ص 166.
12. امالى، شیخ صدوق، ص 531.
13. نهج البلاغه، حکمت 12.
14 و 15. وسائل الشیعه، ج 12، ص 16.
16. کشف الغمّه، ج 2، ص 343.
17. همان، ص 349.
عقیق: برخى افراد از رسول خدا صلى الله علیه وآله مى پرسیدند: خدا را چگونه بخوانیم؟ آیا خدا به ما نزدیک است که او را آهسته بخوانیم و یا اینکه دور است که با فریاد بخوانیم؟! این آیه در پاسخ آنان نازل شد.دعا کننده، آنچنان مورد محبّت پروردگار قرار دارد که در این آیه، هفت مرتبه خداوند تعبیر خودم را براى لطف به او بهکار برده است: اگر بندگان خودم درباره خودم پرسیدند، به آنان بگو: من خودم به آنان نزدیک هستم وهرگاه خودم را بخوانند، خودم دعاهاى آنان را مستجاب مى کنم، پس به خودم ایمان بیاورند ودعوت خودم را اجابت کنند. این ارتباط محبّتآمیز در صورتى است که انسان بخواهد با خداوند مناجات کند.دعا کردن، همراه وهمرنگ شدن با کلّ هستى است. طبق آیات قرآن، تمام هستى در تسبیح و قنوت هستند؛ «کلّ له قانتون»( بقره، 116.) و تمام موجودات به درگاه او اظهار نیاز دارند؛ «یَسئله مَن فى السموات والارض»( الرحمن، 29.) پس ما نیز از او درخواست کنیم تا وصله ناهمگون هستى نباشیم.قرآن درباره دعا سفارشاتى دارد، از آن جمله:1- دعا و درخواست باید خالصانه باشد. «فادعوا اللّه مخلصین له الدین»( غافر، 14.)2- با ترس و امید همراه باشد. «وادعوه خوفاً وطمعاً»( اعراف، 56)3- با عشق و رغبت و ترس توأم باشد. «یدعوننا رغباً و رهباً»( انبیاء، 90)4- با تضرّع و در پنهانى صورت بگیرد. «ادعوا ربکم تضرعاً و خفیة»(اعراف، 55)5 – با ندا و خواندنى مخفى همراه باشد. «اذ نادى ربّه نداء خفیاً»( مریم، 3)در اصول کافى، صدها حدیث در اهمیّت، نقش وآداب دعا، توجّه واصرار وذکر حاجتها هنگام دعا ودعاى دسته جمعى وایمان به استجابت آن آمده است.( کافى، ج2، کتاب الدعا)چرا گاهى دعاى ما مستجاب نمى شود؟عدم استجابت دعاى ما به خاطر شرک یا جهل ماست. در تفسیر المیزان مى خوانیم که خداوند در این آیه مى فرماید: «اجیب دعوة الداع اذا دعان» خودم اجابت مى کنم دعا کننده اى را که فقط مرا بخواند و با اخلاص تمام، از من طلب خیر کند. پس اگر دعا مستجاب نشد، یا به جهت آن است که ما از خداوند خیر نخواسته ایم، و در واقع براى ما شرّ بوده و یا اگر واقعاً خیر بوده، خالصانه و صادقانه از خداوند درخواست نکرده ایم و همراه با استمداد از غیر بوده است. و یا اینکه استجابت درخواست ما، به مصلحت ما نباشد که به فرموده روایات، در این صورت به جاى آن بلایى از ما دور مى شود و یا براى آینده ما یا نسل ما ذخیره مى شود و یا در آخرت جبران مى گردد.در اصول کافى مى خوانیم: کسى که غذاى حرام بخورد، یا امر به معروف ونهى از منکر نکند ویا از سر غفلت وبى اعتنایى دعا کند، دعایش مستجاب نمى گردد.معناى دعا، ترک کسب و کار نیست، بلکه توکّل به خداوند همراه با تلاش است. لذا در حدیث مى خوانیم: دعاى بیکار مستجاب نمى شود.شاید قرار گرفتن آیه دعا در میان آیات روزه به خاطر تناسب بیشترى است که ماه خدا با دعا دارد.با اینکه کارهاى خداوند قانونمند و براساس عوامل و سنّتهاى ثابت است، پس دعا چه نقشى دارد؟همانگونه که انسان در سفر، حکم نماز و روزه اش غیر از انسان در وطن است، انسان دعا کننده با انسان غافل از خدا متفاوت است و سنّت خداوند لطف به اوّلى است، نه دوّمى. آرى، دعا و گفتوگو با خداوند، ظرفیّت انسان را براى دریافت الطاف الهى بیشتر مىکند. همانگونه که توسل و زیارت اولیاى خدا، شرایط انسان را عوض مىکند. چنانکه اگر کودکى همراه پدر به مهمانى رود، دریافت محبّتش بیش از آن خواهد بود که تنها برود. بنابراین دعا، زیارت و توسل، سبب تغییر شرایط است، نه برهم زدن سنّت هاى قطعى الهى.
آداب دعا از زبان آیت الله نخودکی
کسی که دست به دعا برمی دارد باید که به خداوند و حصول حاجت خود از سوی پروردگار عالم حسنظن داشته باشد و با تمام وجود و از عمق قلب خویش دعا کند. عارف گرانقدر، حضرت آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی درباره شرایط دعا کردن میگوید: «بدان ای عزیز که دعا را نیز چون امور دیگر آدابی است که با رعایت آن به استجابت نزدیکتر میشود. طهارت بدن از حدث و خبث و استعمال بوی خوش و تشرف به مساجد و بقاع متبرکه دعا را به استجابت میرساند. نیز دادن صدقه به محتاجان و توجه به خانه خدا از آداب دیگر دعاست. کسی که دست به دعا برمی دارد باید که به خداوند و حصول حاجت خود از سوی پروردگار عالم حسن ظن داشته باشد و با تمام وجود و از عمق قلب خویش دعا کند.به وسیله روزه اندرون از حرام خالی دارد و توبه از گناهان را تجدید کند و در دعا اصرار ورزد و حاجت خویش به زبان بازگوید و با خشوع و گریه نیاز به درگاه بی نیاز برد و حاجت برادران اهل ایمان را مقدم دارد و دعای خود را با اسمای اعظم الهی همراه کند و از مدح و ثنای پروردگار خود فرونگذارد و در آغاز و انجام دعای خود بر محمد(صلی الله علیه وآله) و دودمانش صلوات و درود فرستد.
منبع:شفقنا
نصایح حکیمانه
خلوت شب را از دست مده و به حقیقت بگو الهى آمدم تا کامروا گردم . سخن و خوراک و خواب باید به قدر ضرورت باشد کلوا واشربوا و لا تسرفوا با عهدالله که قرآن مجید است هر روز تجدید عهد کن . صمیمانه دست توسل به دامن پیغمبر و آلش در زن که آن خوبان خدا وسایط فیض حق اند اللهم صل على محمد و آل محمد نمى گویم مقدس نباش ؛ ولى مقدس عاقل باش . بسى بسى مباش که سخریه این و آن مى شوى . فرزانه باش و دیوانه باش ! خویشتن را تفویض به حق کن و او راوکیل خود بگیر که تواناتر و داناتر و باوفاتر و مهربان تر و پاینده تر از اونخواهى یافت حسبنا الله و نعم الوکیل .
تجلى قرآن در قیامت
رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود: قرآن را فرا بگیرید که قرآن در روز قیامت نزد صاحبش ، یعنى کسى که آن را یاد گرفته و بدان کار بسته ، در چهره جوانى نیکو روى رنگ برگشته مى آید، پس بدو گوید: من بودم آنکه شبت را بیدار مى داشتم ، و روزهایت را تشنه مى داشتم ، و آب دهانت را خشک مى داشتم ، و اشکت را روان مى داشتم ، هر کجا باشى من با تواءم ، هر بازرگانى در پى بازرگانى خود است ، و من امروز براى تو، در پى بازرگانى سوداگرى ام . مژده دریاب که کرامتى از خداى - عزوجل - برایت خواهد بود. پس تاجى آورند و بر سرش نهند و امان به دست راست او عطا شود و جاودانى در بهشت ها به دست چپ او. و به دو حله خلعت پوشانده شود؛ سپس بدو گفته شود: بخوان و قرآن را و بالا برو؛ پس هر بار که آیتى را قرائت کرد درجه اى بالا رود؛ و پدر و مادرش اگر مؤ من باشند به دو حله خلعت پوشانده شوند. پس از آن بدانان گویند این پاداش شما که به فرزند خود قرآن تعلیم داده اید.
توصیه به نماز شب
خداوند سبحان مى فرماید: و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا # و قل رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدتک سلطانا نصیرا . پاره اى از شب را به نماز خواندن زنده بدار، این نافله خاص تو است ، باشد که پروردگارت تو را به مقامى پسندیده برساند، بگو: اى پروردگار من ! مرا به راستى و نیکویى داخل کن و به راستى و نیکویى بیرون و مرا از جانب خود پیروزى و یارى عطا کن .
نشانه ایمان
امیرالمؤ منین علیه السلام فرمودند: الایمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالاءرکان ؛ ایمان سه چیز است : معرفت خدا به قلب و اقرار به زبان و عمل به جوارح .
سوره مبارکه اخلاص
سوره مبارکه اخلاص را با اخلاص بر زبان داشته باش ! با خلق خدا مهربان باش ! از سخنان ناهنجار اگر چه به مزاح باشد برحذر باش ! خلاف مگو، اگر چه به مطایبت باشد! از قسم خوردن اگر چه به راست باشد احتراز کن ! چو ایستاده اى دست افتاده گیر! تا مى توانى نماز را در وقت به جا آور! تجارتت را مغتنم بشمار که انسان بى کار از دنیا و آخرت هر دو مى ماند! داد و ستد مانع بندگى نیست رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة .
چگونگی خواندن نماز شب :
بعد از وضو، 11 رکعت نماز مى خوانى که 8 رکعت از آن نماز شب است و دو رکعت شفع و یک رکعت وتر، هیچ یک اذان و اقامه ندارد، همه دو رکعتى اند؛ مگر وتر که یک رکعت است و در هر دو رکعت ، یک سلام السلام علیکم و رحمة الله و برکاته کافى است و همچنین در وتر. در قنوت نماز وتر، چهل مؤ من را دعا مى کنى ، مثلا اللهم اغفر لقلان بعد از آن هفت بار مى گویى : هذا مقام العائذ بک من النار و پس از آن هفتاد بار مى گویى : استغفر الله ربى و اتوب الیه بعد از آن سى صد بار مى گویى : العفو و نماز را خاتمه مى دهى .
درخت ایمان
امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: الایمان شجرة اءصلها الیقین و فرعها التقى و نورها الحیاء و ثمرها السخاء . ایمان به خدا در مَثَل درختى است که ساقه آن یقین است و شاخه اش تقوى و شکوفه اش حیاء و میوه اش سخاوت است
این آبها که ریخت، فدای سرت که ریخت
اصلا فدای امّ البنین مادرت، که ریخت
گفته خدا دو بال برایت بیاورند
در آسمان علقمه، بال و پرت که ریخت
اثبات شد به من که تو سقای عالمی
بر خاک، قطره قطره ی چشم ترت که ریخت
طفلان از اینکه مشک به دست تو داده اند
شرمنده اند، بازوی آب آورت که ریخت
گفتم خدا به خیر کند قامت تو را
این قوم غیض کرده به روی سرت که ریخت
وقت نزول این بدن نا مرتّبت
مانند آب ریخت دلم؛ پیکرت که ریخت
معلوم شد عمود شتابش زیاد بود
بر روی شانه های بلندت سرت که ریخت
اما هنوز دست تو را بوسه می زنم
این آب ها که ریخت فدای سرت که ریخت
در وصف هیات همین بس که خیلی ها را زنده کرده است و خیلی ها را در مشکلات نجات داده است؛ دست شفای خیلی ها در این هیئت های عزاداری گرفته شده است،حالا آن مریض چه مسلمان بوده باشد و چه غیر مسلمان..
هیات جایی است که روح ما، قلب ما، نفس ما را زنده می کند و موقع لغزش ها تنها جایی که میتواند ما را آرام کند و نجاتمان دهد، همین هیات ها است!
امام صادق علیه السلام از “فضیل” پرسید: آیا (دور هم) می نشینید و حدیث و سخن می گویید؟ گفت: آری؛ فرمود: اینگونه مجالس را دوست دارم، پس امر (امامت) ما را زنده بدارید.خدای رحمت کند کسی را که امر و راه ما را احیا کند.(وسائل الشیعه، ج 10)
همین برگزاری مجالس عزاداری امام حسین(ع) و هیات هاست که بعد از 30 سال انقلاب ما را زنده نگه داشته است و باعث شده دشمنان ما همیشه برابرمان شکست خورده باشند!
رهبر معظم انقلاب”امام خامنه ای” می فرمایند:امروز این حادثه، پشتوانه یک نهضت است. اگر امروز به ما بگویند ریشه این نهضتی که به وجود آورده اید کجاست؟ ما میگوییم: ریشه اش پیامبر و امیرالمومنین و امام حسین(علیه السلام) است. امام حسین کیست؟ امام حسین کسی است که این حادثه را به وجود آورده است. پس این حادثه(عاشورا) پشتوانه این نهضت است.
امام فرمودند:باید به روش سنتی عزاداری کرد! باید عزارداری ها ساده باشد.
اما آیا این هیات هایی که الان برگزار می شود همان هیات هایی بود که امام روح الله(ره) می پسندید؟
آیا این هیات ها و نوع عزاداری هایشان مورد قبول خدا و اهل بیت است؟ آیا سنتی و ساده هستند؟
” چند سالی است که افرادی وارد این عرصه این عرصه بزرگ شده اند؛ و با داشتن صدای خوش نامی برای خود بدست آورده اند و در سطح کشوری معروف شده اند!
اما نکته قابل تامل در مورد این مداحان نوع عزاداری و سبک شعر و مداحی اینان است!
در اواسط دهه محرم بود که این شعر از یکی از همین افراد پخش شد:
نوار مغز سرم / در محضر دکترا / خط خطی و قاطی بود /
طبیب توی مطب / متحیر صدا زد / این چه نوار مغزی بود؟/
میدونی چی دادم / جواب دکتر /علت عیبش اینه آقای دکتر/
من روانی ام / روانی حسین / خط خطی شده از عشق حسین/
باز باز بی قرارم / کاری به طبیبا من ندارم / می زنم سرمو توی دیوار / کاری به کسی ندارم..!
این نوع مداحی که درحال پخش شدن در جامعه است، تنها باعث دید بد مردم نسبت مداحان و مجالس عزاداری شده و در برخی موارد باعث سواستفاده دشمنان قسم خورده اسلام می شود!
شعری که نه مفهوم و محتوا دارد، و نه در شان مجالس عزداری اهل بیت دارد.
البته از این دست شعر و مداحی کم نیست در این سال ها؛ حتی در سال های قبل هم بوده چنین شعرهایی که سبک آهنگ داشته و یا در مجالس عزاداری محرم، مراسم کف زنی و شادی و حتی با گرفتن جشن برگزار شده است.! امروز مسائلی که متاسفانـه در هیآت کشـور دیده می شود مسئله انحـراف در مداحـی و مرثیه خوانـی است.!
در این مورد هم باز گوش جان میسپاریم به بیانات امام خامنه ای::رهبر معظم انقلاب پیرامون انتخاب شعر توسط مداحان می فرمایند:”شعرى که شما با صداى خوش و با آهنگِ زیبا میخوانید، تأثیر آن در بسیارى از موارد از یک گفتار علمىِ منطقىِ فلسفى یا غیر فلسفى بیشتر است؛ اگر آنچه که خوانده میشود، بدرستى انتخاب شده باشد و جهات صورى و معنوى در آن لحاظ شده باشد. جهات صورى، زیبائى شعر است؛ شعر را بایستى درست و خوب انتخاب کرد.محتواها را محتوایی قرار دهید که مخاطب شما استفاده کند . یا یک منقبت قابل فهمی یا یک فضیلت بر انگیزاننده ای برای اهل بیت (ع) که اعتقاد و ایمان انسان را محکم کند .
رهبر انقلاب همچنین فرموده اند :”بازی کردن با مسئله مداحی سزاوار نیست . مداحی را به صورت یک کار صرفا سطحی شکلی ظاهری در آوردن . آنرا عبارتهای تقلید از یک کار مبتذل غربی قرار دادن این هیچ جایز نیست.”
این نوع مداحی و هیات های عزاداری:نه تنها باعث شادی دل اهل بیت نمی شود، بلکه ضربه ای بسیار سنگین به اسلام وارد میکند و نام شیعیان را تحت شعاع قرار می دهد، این نوع شعرهایی که سبکش برگرفته از آهنگ و بی محتوا است نه تنها باعث شادی دل اهل بیت نمی شود؛بلکه دل اهل بیت و امام زمان(عج) را خون می کند و باعث ناراحتی شان می شود.
مجالس عزاداری که قابل قبول باشد و به نحوه احسنت برگزار شود، کم نیست! پس چرا با حضور در چنین هیات هایی باعث ناراحتی 2چندان اهل بیت شده؟ چرا با حضور در چنین هیاتی شان مجالس امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت را پایین بیاوریم؟
و الله قسم این عزاداری ها و هیات ها، آن هیات و عزاداری و مکتبی نبود که امام روح الله(ره) می فرمودند و موردنظرشان بود..!
دلم تنــگ شهیـدان اسـت امشب
که همرنگ شهیدان است امشب
من از خـون شهیـــدان شـرم دارم
که خلقی را به خود سرگـرم دارم
زمن پـرسیــد فــرزنـد شهیـــــــدی
کــه بــابــای شهیــدم را نـدیــدی
به من می گفت مادر او جوان بود
دلیــر و جنگجـــوی و پـرتـوان بـــود
نمیدانم چه سودای به سر داشت
به دوشش کوله باری از سفر داشت
قــدم در کـوچـه بـاغ عشق می زد
به جان خویش داغ عشق می زد
چه عشقی؟عشق مولایش خمینی
کـــه بـوسـد تـربـت سبــز حسینی
بــه امیـدی کـه از آن گِـل کــام گیرد
بگـریـــد تــا دلـش آرام گیــــــــــــرد
+ سلام بعد از یک سال اندی آمدم خسته خسته کسی اینجا هست؟
+ آسمانم مال تو ، تو فقط باش کنارم گل من /// دل من تنگ توهه تو کمی بخند ///آری خسته ام وکمی مجنون شده ام تو فقط کمی بخند ///دلم هواتیت کرده با اینکه غریبی...
+ خستم خستم از نوشتن از کسی که نمیدانم کیست و هیچ وقت نیست مگر در ذهن مشوش من که می آید و طوفانی در این تلاطم ذهنم ایجاد می کند و می رود آری خستم دیگر بس است می خواهم که... خدایا خسته ام
+ خیلی وقتا بدون اینکه متنی رو بخونم لایک میزنم تازگیا عکس هم میخوام توی اینستا لایک بزنم نگاه نمیکنم فقط لایکش میکنم شماهم اینجوری هستید؟؟؟
+ دوباره مینویسم از تویی که دلگیرم بهار سبزه ای و منم خزان نگاهت به راه تو نشسته ام زین اگر گذر افتاد زچشم آسمانی و جاده ی خاکی
+ این روزها دلم فقط یاد تو میکند آری فقط یادتو !ولی نمیدانم کی این فاصله ها میرود و من من من میرسم به تو!
+ خدایا..... این روزها...... دلتنگم...... باورکن این یکی دیگرشعرنیست
+ بعضی وقتا اینقدر دلت از یه حرف میشکنه که... حتی نای اعتراضم نداری فقط نگاه میکنی و بی صدا... میشکنی....
+ دگر درد دلم درمان ندارد… مسیر عاشقی پایان ندارد.. مرا در چشم خود آواره کردی.. نگاهت دور برگردان ندارد…
+ دیکته زندگیمان پر از غلط است ولی نگران نباش خودش گفته قبل از نمره دادن... اگر پشیمان شوی غلط هایت را پاک میکنم