سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
  مجتبی[1199]


سلام عشقم مداحی هست ولی درباره چیز دیگه مینویسم معتقدم فقط باید به خدا تکیه کرد فقط خدا
ویرایش
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
ابر برچسب ها
امکانات دیگر

آگاهی از اسرار و ظرافتهای معنوی نماز، باعث تکمیل نماز و به بار نشستن مقصود اصلی از نماز است، به طوری که امام علی(ع) می‌فرماید: «کسی که تأویل نمازش را این گونه نداند، نمازش کمبود دارد و ناقص است».

ضمن واکاوی اجمالی نقش نماز در تقرب به خداوند، به ارزش و اهمیت بی‌بدیل این فریضه در آموزه‌های الهی در قسمت‌های قبل اشاره شد و اینکه آگاهی از اسرار نماز به همان میزان از اهمیت و ارجمندی برخوردار است و برای اثربخشی بیشتر نماز، دانستن این اسرار، ضروری و بایسته است، اینک به ابعاد دیگری از این نکته اشاره می‌کنیم.[1]

پای درس امیرالمؤمنین(ع)

جابربن عبدالله انصاری میگوید: حضرت علی(ع) به شخصی فرمودند: ‌ای مرد، آیا تأویل نماز را می‌شناسی؟ عرض کرد: آقای من، آیا نماز تأویلی جز عبادت دارد؟ حضرت فرمودند: آری، به خدا سوگند... تأویل و تفسیر دارد و همه اینها نشانه تعبّد و بندگی است، مرد گفت: اینها را به من بیاموز، آن جناب بعد از بیان تأویل اجزای مختلف نماز فرمودند: «من لم یعلم تأویل صلاته هکذا فهی خداج، أی ناقصة»؛ کسی که تأویل نمازش را این گونه نداند، نمازش کمبود دارد و ناقص است. [2]

ظرافتهای معنوی نماز

همان گونه که پیش از گفته شد، آگاهی از اسرار و ظرافتهای معنوی نماز، باعث تکمیل نماز و به بار نشستن مقصود اصلی از نماز است. اما منظور از اسرار نماز چیست؟ آیا اسرار همان آداب نماز است؟ آیا بین اسرار، آداب و حکمتهای نماز تفاوت وجود دارد؟

برای دستیابی به پاسخ این پرسشها، لازم است نگاهی به معنای هریک از این اینها داشته باشیم.

الف: سرّ:[3] در لغت به معنای پنهان کردن مطلبی در دل است[4] و در اصطلاح، «سرّ» چیزی است که به عالم ملکوت و برتر از آن بر می‌گردد، یعنی به درون و باطن عبادت مربوط می‌شود [و از آن تعبیر به راز، غیب، ملکوت، نهان، باطن، گنجینه و... میشود] و آن درجاتی دارد که به درجه خاص از نهان (راز) نمی‌توان دست یافت، جز به وسیله کرداری که با حکمت و آداب معادل باشد.

ب: حکمت: هدف، فایده و نتیجه‌ای است که برآن عبادت (نماز) مترتب می‌شود، از قبیل عروج،[5]نجات از ناشکیبایی و آرامش[6]و... که آن هم درجاتی دارد.

ج: ادب (آداب): مسایلی است که به اوصاف و احوال نمازگزار بازگشت می‌کند، یعنی، آداب وظیفة کسی است که نماز میگزارد، مثل اینکه باید حضور و خشوع قلب و خشوع قالب داشته باشد، پیوسته در ذکر باشد و خالص شده و از توجه به غیر معبود خود را حفظ کند و همچنین سایر صفات ظاهری معهود (لباس و مکان  و...) را مراعات کند.[6]

نتیجه گیری بحث

با توجه به آنچه گفته شد، این سؤال مطرح می شود که چه رابطهای بین اینها وجود دارد؟ آیا اسرار نماز همان حکمت‌ها و آداب هستند؟ در پاسخ باید گفت: اولاً آداب، مقدمه حکمت (آثار) و اسرار است و ثانیأ آثار، هدف متوسط نماز و اسرار هدف عالی و نهایی آن هست، پس آداب، علت زمینهساز برای نیل به اهداف مذکور است، شاید علّت اینکه غالب کتبی که تحت عنوان اسرار نوشته شده، آمیخته به آداب و آثار نماز است، همین امر باشد.


توسط : مجتبی |   نظر بدهید
      

امام صادق علیه السّلام فرمود: سه چیز است که دوری جستن از آن ها بر هر کس لازم است: نزدیک شدن به اشرار، گفت و گو با زنان [نامحرم با احتمال آسیب] و همنشینی با اهل بدعت.

مبارزه جدی با بدعت گذاران از وظایف دانشمندان و از عبادت های مهم شمرده می شود.
خدا به پیامبرش صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمان می دهد چنین به مبارزه با بدعت گذاران برخیزد:
بگو: در آنچه به من وحی شده است، طعام حرامی را نمی یابم که بر خورنده ای که آن را می خورد حرام شده باشد، مگر اینکه مردار باشد یا خونی ریخته شده یا گوشت خوک باشد که پلید است، یا دامی که آن را به نافرمانی سر بریده، همان که هنگام ذبحش نام غیرخدا را بر آن برده اند. و هر کس به خوردن یکی از این ها ناچار شود، به شرط آنکه ناچاری او در اثر ستمکاری و سرکشی نباشد بر او حلال می شود، چرا که خدا آمرزنده و مهربان است.1
در روایات، شیوه هایی برای مبارزه با بدعت و بدعت گذاران توصیه شده است:
دوری و اعراض؛ برائت و نفرت؛ سب و لعن؛ روشنگری و افشاگری و تهدید و ارعاب.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: از اهل تشکیک و بدعت- که پس از من می آیند- آشکارا بیزاری بجویید، فراوان آنان را سبّ کنید و با بیان انحراف های آنان، بترسانیدشان تا به فساد در دین طمع نورزند و مردم از آنان دوری جویند و بدعت هایشان را فرا نگیرند. خدا با این کارها برای شما حسنات می نویسد و درجاتتان را در آخرت بالا می برد.2
امام صادق علیه السّلام فرمود: سه چیز است که دوری جستن از آن ها بر هر کس لازم است: نزدیک شدن به اشرار، گفت و گو با زنان [نامحرم با احتمال آسیب] و همنشینی با اهل بدعت؛3
همچنین آن حضرت فرمود: با اهل بدعت همراهی و همنشینی نکیند که نزد مردم یکی از آن ها به شمار می آیید، [زیرا] رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: انسان بر دین دوست و همنشین خویش است.

پی نوشت:
1. سوره انعام، آیه 145.
2. الکافی، ج2، ص375.
3. تحف العقول، ص319.
4. الکافی، ج2، ص375.
5. مفاتیح الحیات، ص514-515.

منبع: افکارنیوز



توسط : مجتبی |   نظر بدهید
      

مرزها و عوامل دوستى از منظر اهل‏بیت(ع)
عقیق: انسان طبیعتا نیازمند دوست و مونس است؛ چرا که موجودى اجتماعى است و سعادت وى در معاشرت با دیگران کامل مى‏گردد. در دوران نوجوانى و جوانى این نیاز فطرى شدت مى‏یابد و جوان از تنهایى و انزوا به سختى در رنج و عذاب است. او همواره تلاش مى‏کند تا دوستانى را که باب میل او هستند و در سلیقه‏ها و رفتار با یکدیگر سازگارى دارند، یافته و ساعاتى از عمرش را با آنها بگذراند.

عبدالکریم پاک‏نیا در شماره ی 64 فصلنامه ی کوثر نوشت:  این ارتباطات بدین دلیل صورت مى‏پذیرد تا اطلاعاتى را با همدیگر تبادل کنند، تجربیات زندگى را از یکدیگر بیاموزند، خاطرات، گفتارها، شیرینى‏ها و تلخى‏هاى زندگى را به همدیگر بگویند و بشنوند و از زندگى و دوران جوانى‏شان لذّت ببرند. انسانى که دوست و رفیق مناسب نداشته باشد، غریب و تنهاست و بیشتر وقت‏ها افسرده حال و پژمرده احوال است. چنین شخصى حرف دل خود را کتمان مى‏کند و نمى‏تواند خودش را آن چنان که هست، بشناسد و فردى خجالتى و کم رو خواهد بود. داشتن دوست مناسب و خوب فوائد بى‏شمار دنیوى و اخروى دارد. على‏علیه السلام فرمود:
اَلتَّوَدّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ‏1؛ دوستى نصف خردمندى است.
دوست آیینه اخلاق و رفتار، کمک حال ساعات تنهایى و غم‏بار، و به عنوان بازوى کمکى و پشتیبان است. دوست خوب محرم اسرار، مشاور و معاون افکار و دستگیر و یاور در مشکلات و سختى‏هاست. حافظ مى‏گوید:
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم‏
که کیمیاى سعادت، رفیق بود و رفیق‏
در یک کلام، دوست خوب نعمت بزرگى است که نظیر ندارد و عامل مهمى در رسیدن انسان به کمالات است؛ چنان که دوست بد هم بلاى خانمان سوزى است که در انعطاف و سقوط انسان به درّه‏هاى هولناک و نابودى تأثیر بسزایى دارد.
انتخاب دوست و همنشین براى جوانان از حساسیت ویژه‏اى برخوردار است؛ زیرا آنان به آسانى و به سرعت، رفیق انتخاب مى‏کنند و این، به علت عاطفى و احساسى عمل کردن آنهاست. آنان چندان به نکات عقلایى توجه ندارند و با شخصى بدون آشنایى قبلى و اطلاع از وضع خانوادگى دوست مى‏شوند. آنان به روحیات، عقاید و اخلاق دوستان خود چندان توجهى ندارند و فقط به خاطر اینکه در یک موردى رفتار وى خوشایندشان قرار گرفته، به او دل مى‏بندند و روابط عمیق و محکمى هم با او برقرار ساخته، تمام اسرارشان را در اختیار او قرار مى‏دهند. اگر مربیان و والدین بتوانند در انتخاب دوست به جوانان کمک کنند و با استدلال و منطق و رفتار صحیحْ آنان را به سوى انتخاب دوستان خوب رهنمون شوند، مطمئنّاً یکى از مهم‏ترین وظیفه‏هاى خود را انجام داده‏اند.
در اینجا به برخى از رهنمودهاى حکیمانه امام جوادعلیه السلام در زمینه فوائد، آفات و شرایط دوستى مى‏پردازیم:
ارتباطات و دوستى‏هایى که بر معیار صحیح و موازین عقلى و شرعى ترتیب یافته باشد، مى‏تواند در زندگى انسان زمینه‏ساز موفقیت‏ها و پیشرفت‏هاى قابل ملاحظه‏اى شود.
یک فرد مسلمان در اثر این ارتباطات گاهى به بالاترین درجه سعادت نائل مى‏شود. امام جوادعلیه السلام مى‏فرماید:
مَن استَفادَ اَخاً فِى‏اللّهِ، فَقَد اسْتَفادَ بَیْتاً فِى‏الْجَنّةِ2؛ هرکس در راه خدا برادرى و دوستى پیدا کند، همانا خانه‏اى در بهشت به دست آورده است.
دوستى‏هاى حقیقى که براى خدا باشد، راهى مناسب براى رسیدن به بهشت است؛ چرا که انسان در اثر معاشرت با نیکان، خلق و خوى نیک خود را تقویت مى‏کند و عمل نیک است که سعادت و خوشبختى ابدى را در پى‏دارد. در روایتى آمده است:
برادران مؤمنى که در بهشت ساکن مى‏شوند، گاهى درجه و منزلت یکى، از دیگرى بیشتر و بالاتر است. آنکه درجه بالاترى دارد، به خداوند متعال عرضه مى‏کند:
پروردگارا! دوست با ایمان من مرا به اطاعت تو و پرهیز از نافرمانى‏ات ترغیب مى‏کرد و من به وسیله دوستى با او به این درجه رسیده‏ام. خدایا! او را نیز با من هم‏درجه‏گردان!
و خداوند متعال سخن او را پذیرفته و به دوست او نیز رفعتِ درجه مى‏دهد.3
اگر انتخاب دوست بر اساس معیارهاى عقلانى و الهى نباشد، علاوه بر ضررهایى که به روح و روان آدمى وارد مى‏شود، در نهایت تبدیل به دشمنى خواهد شد. امام محمدتقى‏علیه السلام در این رابطه مى‏فرماید:
در اثر معاشرت با نادان، اخلاق و رفتار انسان فاسد مى‏شود؛ اما با تمایل به سوى عقلا و اندیشمندان، رفتارهاى نادرست انسان اصلاح مى‏گردد.
مردم نیز هر یک اخلاق ویژه‏اى دارند، که از نهاد و فطرت آنان ریشه مى‏گیرد. آنان با یکدیگر ارتباط و دوستى دارند؛ اما دوستى هرکس در غیر راه خدا باشد، بالاخره به دشمنى بدل خواهد شد. خداوند متعال در قرآن به این نکته اشاره فرموده است:
«أَلأخِلاَّءُ یَوْمَئذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ اِلاَّ الْمُتَّقینَ»4؛ در روز قیامت برخى از دوستان، دشمن یکدیگرند مگر پارسایان و تقوا پیشه‏گان‏5.
رعایت اعتدال و میانه روى در دوستى‏هاى حقیقى، ضامن بقاى رشته مودّت است؛ اما در ارتباطات غیر عقلانى و احساساتى، چون موازین عقلى و اعتدال رعایت نمى‏شود و بر اساس احساسات زودگذر و یا مطامع دنیوى پاى گرفته است، دوستى‏ها زوال‏پذیر بوده و در بحران‏ها و گرفتارى‏ها رشته دوستى از هم گسیخته و از میان مى‏رود. سعدى مى‏گوید:
دوست آن باشد که گیرد دست دوست‏
در پریشان حالى و درماندگى‏
دوست مشمار آنکه در نعمت زند
لاف یارى و برادر خواندگى‏
قرآن کریم در مورد کسانى که دوستان ناجنس برگزیده‏اند، مى‏فرماید:
روز قیامت، متأسّف و پشیمان شده و مى‏گوید: «یا وَیْلَتى لَیْتَنى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً»6؛ واى بر من! اى کاش فلان شخص آلوده و ناپاک را به دوستى انتخاب نکرده بودم!
اساساً رفاقت با انسان‏هاى آلوده، انسان را از نیکان جدا مى‏کند و در صف افراد شرور و ناهنجار قرار مى‏دهد و هنگامى که فردى در آن وادى داخل شد، دیگر به نصیحت انسان‏هاى خوب توجّه نمى‏کند و حتّى نسبت به آنان سوءظن هم پیدا مى‏کند. به همین علت امام جوادعلیه السلام فرمود:
مُجالِسَةُ اْلأَشْرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالأَخْیارِ7؛ همنشینى با خطاکاران باعث مى‏شود تا انسان به افراد خوب و بهتر بدبین شود.
تا توانى مى‏گریز از یار بد
یار بد، بدتر بود از مار بد
مار بد، تنها ترا بر جان زند
یار بد، هم جان و هم ایمان زند

عوامل تحکیم دوستى‏


1. دیدار و ملاقات آنان‏
از مهم‏ترین عوامل پایدارى رشته دوستى، دیدار دوستان صمیمى و جویا شدن از احوالات آنهاست. به وسیله دیدار با همفکران و دوستان، عقل انسان تقویت شده و نیروى خرد رشد مى‏یابد؛ زیرا در این ملاقات‏ها تجربه‏ها، آگاهى‏ها و اطلاعات گسترده‏اى ردّ و بدل شده و اندیشه‏هاى نو و پویایى براى انسان حاصل مى‏شود. بدین سبب امام جوادعلیه السلام فرمود:
مُلاقاتُ اْلإخْوانِ نُشْرَةٌ وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ و إنْ کانَ نَزْراً قَلیلاً8؛ دیدار با برادران دینى و دوستان صمیمى موجب حفظ و بالندگى نیروى عقلانى است هرچند که این ملاقات‏ها کوتاه و بسیار اندک باشد.
آرى، ملاقات‏هاى نتیجه‏بخش در تحکیم پیوندهاى دوستى و روح و جان انسان‏ها تأثیر دارد و عُلقه دوستى را مستحکم‏تر مى‏گرداند.
شایسته است رفتار فرد مسلمان، اجتماعى بوده و با برادران دینى و دوستان مناسب، دیدار و رفت و آمد داشته باشد؛ زیرا انزواى از مردم و فاصله گرفتن از آنان عواقب زیانبارى براى شخص دارد. انسان‏هایى که تنها زندگى مى‏کنند و عُزلت طلب و گوشه‏گیرند، معمولاً از خود بیگانه‏اند و از لحاظ عواطف و احساسات دچار بى‏حسى و رکودند. آنان خود را آن گونه که واقعاً هستند، نمى‏شناسند و نمى‏دانند به چه چیزى علاقه دارند، از چه چیزهایى متنفّرند و از چه چیزهایى مى‏ترسند. آنان هدف‏ها، انگیزه‏ها و باورهاى خودشان را دقیقاً نمى‏دانند. این گونه اشخاص از نظر روانى، شدیداً به دیگران نیازمندند و از لحاظ روحى و عاطفى بین خود و دیگران فاصله ایجاد مى‏کنند. آنان هرگاه احساس کنند کسى مخل و مزاحم تنهایى آنها خواهد شد، دچار هراس و تشویش مى‏شوند.9
رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم به پیروان خود، اجتماعى زندگى کردن را آموخته و از انزوا و عزلت‏طلبى نهى کرده است. آن بزرگوار همزیستى با مردم و انس و الفت با آنان را مورد تشویق قرار داده و فرموده است:
خِیارُکُمْ أَحْسَنُکُمْ أَخْلاقاً ألَّذینَ یَأْلِفُونَ وَ یُؤْلَفُونَ‏10؛ بهترین شما کسانى هستند که اخلاقشان نیکوتر است، آنان که با مردم مأنوس شده و به آنان محبت مى‏ورزند و مردم نیز متقابلاً آنان را دوست داشته و پیوند انس و الفت برقرار مى‏سازند.
امام جوادعلیه السلام در این راستا دوستى و پیوند با مردم را نوعى «فامیلى اکتسابى» قلمداد کرده و مى‏فرماید:
أَلْمَوَدَّةُ قَرابَةٌ مُسْتَفادَةٌ11؛ دوستى، نوعى خویشاوندى اکتسابى است.
در حقیقت دوستان انسان، فامیل‏هاى اکتسابى او محسوب مى‏شوند و کسى که دوستان بسیارى داشته باشد، داراى خویشاوندان بسیارى است.

2. حُسن خُلق و گشاده‏رویى‏
یکى از شیوه‏هاى جذب دوستان و یاران صمیمى، خوشخویى و خوشرویى در معاشرت با دیگران است. این خصلت پسندیده موجب مى‏شود که دیگران قلباً به سوى انسان‏هاى خوش برخورد جذب شوند و ناخودآگاه آنان را دوست داشته باشند. امام جوادعلیه السلام به نقل از امیرمؤمنان على‏علیه السلام مى‏فرماید:
إنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِطَلاقَةِ الْوَجْهِ وَ حُسْنِ الْلِقاءِ12؛ شما هرگز با مال و منال دنیا نمى‏توانید به مردم توسعه داده و آنان را راضى کنید. پس تلاش نمایید با گشاده رویى و خوش برخوردى آنان را راضى نمایید.
از آنجا که ارتباط و دوستى با مردم، ضرورتى عقلى در زندگى بشر است و انسان براى تداوم زندگى و غلبه بر مشکلات و پیمودن راه ترقى و تکامل، نیاز به همراهان و هم‏فکرانى دارد که مایه دلگرمى و قوّت قلب او باشند، شایسته است که این عامل کارساز را، در معاشرت با دیگران به کار گیرد و هر روز دوستان زیادى را براى خود کسب کند. براى همین على‏علیه السلام ناتوان‏ترین افراد جامعه را کسانى مى‏داند که از به دست آوردن دوست و رفیق همدل، عاجز و ناتوانند.
أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنْ إِکْتِسابِ اْلإخْوانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ‏13؛ ناتوان‏ترین مردم کسى است که از یافتن دوست، ناتوان باشد و عاجزتر از او هم کسى است که دوستى را که به دست آورده، از دست بدهد.
لقمان به فرزندش گفت:
یا بُنَىَّ إتَّخِذْ أَلْفَ صَدیقٍ وَ أَلْفٌ قَلیلٌ وَ لاتَتَّخِذْ عَدُوّاً واحِداً وَ الْواحِدُ کَثیرٌ14؛ پسرم! براى خود هزار دوست بگیر؛ چرا که هزار دوست کم است. و یک دشمن نگیر؛ چرا که یک دشمن هم زیاد است.
و على‏علیه السلام فرمود:
وَ لَیْسَ کَثیراً أَلْفُ خِلٍّ وَ صاحِبٍ وَ إنَّ عَدُوّاً واحِداً لَکَثیرٌ15؛ هزار دوست و همنشین بسیار نیست؛ ولى یک دشمن براى آدمى البته زیاد است.
یکى از مهم‏ترین فوائد داشتن دوستان خوب، هم فکرى با آنان است. گاهى انسان قادر به تصمیم‏گیرى نیست؛ در چنین مواقعى مى‏توان با دوستان صالح و نیک‏اندیش مشورت نمود و از نظرات آنان در پیشبرد اهداف خویش بهره گرفت. کسانى که با دوستان شایسته و خوب مشورت مى‏کنند، در کارهایشان پشیمان نخواهند شد. امام جوادعلیه السلام فرمود:
ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ لَمْ یَنْدِمْ: تَرْکُ الْعَجَلَةِ وَ الْمَشْوَرَةُ وَ التَّوَکُّلُ عِنْدَ الْعَزْمِ عَلَى اللّهِ عزّوجلّ‏16؛ سه خصلت در هرکسى باشد، از کار خود پشیمان نمى‏شود: 1. در کار خود عجله نکند؛ 2. مشورت و هم فکرى با دوستان و نزدیکانش داشته باشد؛

3. هنگامى که کارى را قصد مى‏کند، بر خداوند - عزّوجلّ - توکّل نماید.
مشورت با دوستان در تحکیم ارتباط نیز مؤثر است؛ چرا که انسان در مشورت، علاوه بر اینکه از نظرات دیگران بهره مى‏برد، براى دوستان خود نیز شخصیت و احترام قائل مى‏شود و مطمئنّاً احترام به دیگران، افزایش محبّت آنان را در پى خواهد داشت.

4. راهنمایى و خیرخواهى‏
از دیگر عواملى که مى‏تواند رابطه دوستى را تقویت کرده و ابدى نماید، خیرخواهى و راهنمایى دوستان است. البته خیرخواهى باید طورى عملى شود که به آبرو و شخصیت دوستان کوچک‏ترین اهانتى نشود؛ چرا که در این صورت، نتیجه معکوس خواهد داشت. امام نهم‏علیه السلام در این رابطه فرمود:
مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرّاً فَقَدْ زانَهُ وَ مَنْ وَعَظَ عَلانِیَةً فَقَدْ شانَهُ‏17؛ هرکس برادر دینى خود را پنهانى راهنمایى و موعظه کند، او را آراسته است و اگر علنى و آشکارا او را موعظه نماید، شخصیت او را پایین آورده و ناراحتش نموده است.

پى‏ نوشت‏ها:
1. بحارالانوار، ج 75، ص 60.
2. موسوعة الامام الجواد(ع)، ج 2، ص 352.
3. الف حدیث فى‏المؤمن، ص 76.
4. زخرف / 67.
5. کشف الغمّه، ج 2، ص 349.
6. فرقان / 28.
7. امالى، شیخ صدوق، ص 531.
8. امالى، شیخ مفید، ص 328.
9. بزرگسال و جوان، ج 1، ص 136.
10. مستدرک الوسائل، ج 8، ص 451.
11. بحارالانوار، ج 71، ص 166.
12. امالى، شیخ صدوق، ص 531.
13. نهج البلاغه، حکمت 12.
14 و 15. وسائل الشیعه، ج 12، ص 16.
16. کشف الغمّه، ج 2، ص 343.
17. همان، ص 349.


توسط : مجتبی |   نظر بدهید
      

عقیق: برخى افراد از رسول خدا صلى الله علیه وآله مى‏ پرسیدند: خدا را چگونه بخوانیم؟ آیا خدا به ما نزدیک است که او را آهسته بخوانیم و یا اینکه دور است که با فریاد بخوانیم؟! این آیه در پاسخ آنان نازل شد.دعا کننده، آنچنان مورد محبّت پروردگار قرار دارد که در این آیه، هفت مرتبه خداوند تعبیر خودم را براى لطف به او به‌کار برده است: اگر بندگان خودم درباره خودم پرسیدند، به آنان بگو: من خودم به آنان نزدیک هستم وهرگاه خودم را بخوانند، خودم دعاهاى آنان را مستجاب مى‏ کنم، پس به خودم ایمان بیاورند ودعوت خودم را اجابت کنند. این ارتباط محبّت‏آمیز در صورتى است که انسان بخواهد با خداوند مناجات کند.دعا کردن، همراه وهمرنگ شدن با کلّ هستى است. طبق آیات قرآن، تمام هستى در تسبیح و قنوت هستند؛ «کلّ له قانتون»( بقره، 116.) و تمام موجودات به درگاه او اظهار نیاز دارند؛ «یَسئله مَن فى السموات والارض»( الرحمن، 29.) پس ما نیز از او درخواست کنیم تا وصله ‏ ناهمگون هستى نباشیم.قرآن درباره دعا سفارشاتى دارد، از آن جمله:1- دعا و درخواست باید خالصانه باشد. «فادعوا اللّه مخلصین له الدین»( غافر، 14.)2- با ترس و امید همراه باشد. «وادعوه خوفاً وطمعاً»( اعراف، 56)3- با عشق و رغبت و ترس توأم باشد. «یدعوننا رغباً و رهباً»( انبیاء، 90)4- با تضرّع و در پنهانى صورت بگیرد. «ادعوا ربکم تضرعاً و خفیة»(‌اعراف، 55)5 – با ندا و خواندنى مخفى همراه باشد. «اذ نادى ربّه نداء خفیاً»( مریم، 3)در اصول کافى، صدها حدیث در اهمیّت، نقش وآداب دعا، توجّه واصرار وذکر حاجت‏ها هنگام دعا ودعاى دسته جمعى وایمان به استجابت آن آمده است.( کافى، ج‏2، کتاب الدعا)چرا گاهى دعاى ما مستجاب نمى‏ شود؟عدم استجابت دعاى ما به خاطر شرک یا جهل ماست. در تفسیر المیزان مى‏ خوانیم که خداوند در این آیه مى‏ فرماید: «اجیب دعوة الداع اذا دعان» خودم اجابت مى‏ کنم دعا کننده‏ اى را که فقط مرا بخواند و با اخلاص تمام، از من طلب خیر کند. پس اگر دعا مستجاب نشد، یا به جهت آن است که ما از خداوند خیر نخواسته‏ ایم، و در واقع براى ما شرّ بوده و یا اگر واقعاً خیر بوده، خالصانه و صادقانه از خداوند درخواست نکرده ‏ایم و همراه با استمداد از غیر بوده است. و یا اینکه استجابت درخواست ما، به مصلحت ما نباشد که به فرموده روایات، در این صورت به جاى آن بلایى از ما دور مى‏ شود و یا براى آینده ما یا نسل ما ذخیره مى‏ شود و یا در آخرت جبران مى‏ گردد.در اصول کافى مى‏ خوانیم: کسى که غذاى حرام بخورد، یا امر به معروف ونهى از منکر نکند ویا از سر غفلت وبى‏ اعتنایى دعا کند، دعایش مستجاب نمى‏ گردد.معناى دعا، ترک کسب و کار نیست، بلکه توکّل به خداوند همراه با تلاش است. لذا در حدیث مى‏ خوانیم: دعاى بیکار مستجاب نمى‏ شود.شاید قرار گرفتن آیه‏ دعا در میان آیات روزه به خاطر تناسب بیشترى است که ماه خدا با دعا دارد.با اینکه کارهاى خداوند قانونمند و براساس عوامل و سنّت‌‏هاى ثابت است، پس دعا چه نقشى دارد؟همانگونه که انسان در سفر، حکم نماز و روزه‏ اش غیر از انسان در وطن است، انسان دعا کننده با انسان غافل از خدا متفاوت است و سنّت خداوند لطف به اوّلى است، نه دوّمى. آرى، دعا و گفت‌وگو با خداوند، ظرفیّت انسان را براى دریافت الطاف الهى بیشتر مى‏‌کند. همانگونه که توسل و زیارت اولیاى خدا، شرایط انسان را عوض مى‏‌کند. چنانکه اگر کودکى همراه پدر به مهمانى رود، دریافت محبّتش بیش از آن خواهد بود که تنها برود. بنابراین دعا، زیارت و توسل، سبب تغییر شرایط است، نه برهم‏ زدن سنّت‏ هاى قطعى الهى.



آداب دعا از زبان آیت الله نخودکی

کسی که دست به دعا برمی دارد باید که به خداوند و حصول حاجت خود از سوی پروردگار عالم حسن‌ظن داشته باشد و با تمام وجود و از عمق قلب خویش دعا کند. عارف گرانقدر، حضرت آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی درباره شرایط دعا کردن می‌گوید: «بدان ای عزیز که دعا را نیز چون امور دیگر آدابی است که با رعایت آن به استجابت نزدیک‌تر می‌شود. طهارت بدن از حدث و خبث و استعمال بوی خوش و تشرف به مساجد و بقاع متبرکه دعا را به استجابت می‌رساند. نیز دادن صدقه به محتاجان و توجه به خانه خدا از آداب دیگر دعاست. کسی که دست به دعا برمی دارد باید که به خداوند و حصول حاجت خود از سوی پروردگار عالم حسن ظن داشته باشد و با تمام وجود و از عمق قلب خویش دعا کند.به وسیله روزه اندرون از حرام خالی دارد و توبه از گناهان را تجدید کند و در دعا اصرار ورزد و حاجت خویش به زبان بازگوید و با خشوع و گریه نیاز به درگاه بی نیاز برد و حاجت برادران اهل ایمان را مقدم دارد و دعای خود را با اسمای اعظم الهی همراه کند و از مدح و ثنای پروردگار خود فرونگذارد و در آغاز و انجام دعای خود بر محمد(صلی الله علیه وآله) و دودمانش صلوات و درود فرستد.



منبع:شفقنا


توسط : مجتبی |   نظر بدهید
      

نصایح حکیمانه
خلوت شب را از دست مده و به حقیقت بگو الهى آمدم تا کامروا گردم . سخن و خوراک و خواب باید به قدر ضرورت باشد کلوا واشربوا و لا تسرفوا با عهدالله که قرآن مجید است هر روز تجدید عهد کن . صمیمانه دست توسل به دامن پیغمبر و آلش در زن که آن خوبان خدا وسایط فیض حق اند اللهم صل على محمد و آل محمد نمى گویم مقدس نباش ؛ ولى مقدس عاقل باش . بسى بسى مباش که سخریه این و آن مى شوى . فرزانه باش و دیوانه باش ! خویشتن را تفویض به حق کن و او راوکیل خود بگیر که تواناتر و داناتر و باوفاتر و مهربان تر و پاینده تر از اونخواهى یافت حسبنا الله و نعم الوکیل .

تجلى قرآن در قیامت

رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود: قرآن را فرا بگیرید که قرآن در روز قیامت نزد صاحبش ، یعنى کسى که آن را یاد گرفته و بدان کار بسته ، در چهره جوانى نیکو روى رنگ برگشته مى آید، پس بدو گوید: من بودم آنکه شبت را بیدار مى داشتم ، و روزهایت را تشنه مى داشتم ، و آب دهانت را خشک مى داشتم ، و اشکت را روان مى داشتم ، هر کجا باشى من با تواءم ، هر بازرگانى در پى بازرگانى خود است ، و من امروز براى تو، در پى بازرگانى سوداگرى ام . مژده دریاب که کرامتى از خداى - عزوجل - برایت خواهد بود. پس تاجى آورند و بر سرش نهند و امان به دست راست او عطا شود و جاودانى در بهشت ها به دست چپ او. و به دو حله خلعت پوشانده شود؛ سپس بدو گفته شود: بخوان و قرآن را و بالا برو؛ پس هر بار که آیتى را قرائت کرد درجه اى بالا رود؛ و پدر و مادرش اگر مؤ من باشند به دو حله خلعت پوشانده شوند. پس از آن بدانان گویند این پاداش شما که به فرزند خود قرآن تعلیم داده اید.

توصیه به نماز شب
خداوند سبحان مى فرماید: و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا # و قل رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدتک سلطانا نصیرا . پاره اى از شب را به نماز خواندن زنده بدار، این نافله خاص تو است ، باشد که پروردگارت تو را به مقامى پسندیده برساند، بگو: اى پروردگار من ! مرا به راستى و نیکویى داخل کن و به راستى و نیکویى بیرون و مرا از جانب خود پیروزى و یارى عطا کن .

نشانه ایمان
امیرالمؤ منین علیه السلام فرمودند: الایمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالاءرکان ؛ ایمان سه چیز است : معرفت خدا به قلب و اقرار به زبان و عمل به جوارح .

سوره مبارکه اخلاص
سوره مبارکه اخلاص را با اخلاص بر زبان داشته باش ! با خلق خدا مهربان باش ! از سخنان ناهنجار اگر چه به مزاح باشد برحذر باش ! خلاف مگو، اگر چه به مطایبت باشد! از قسم خوردن اگر چه به راست باشد احتراز کن ! چو ایستاده اى دست افتاده گیر! تا مى توانى نماز را در وقت به جا آور! تجارتت را مغتنم بشمار که انسان بى کار از دنیا و آخرت هر دو مى ماند! داد و ستد مانع بندگى نیست رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة .

 

چگونگی خواندن نماز شب :
بعد از وضو، 11 رکعت نماز مى خوانى که 8 رکعت از آن نماز شب است و دو رکعت شفع و یک رکعت وتر، هیچ یک اذان و اقامه ندارد، همه دو رکعتى اند؛ مگر وتر که یک رکعت است و در هر دو رکعت ، یک سلام السلام علیکم و رحمة الله و برکاته کافى است و همچنین در وتر. در قنوت نماز وتر، چهل مؤ من را دعا مى کنى ، مثلا اللهم اغفر لقلان بعد از آن هفت بار مى گویى : هذا مقام العائذ بک من النار و پس از آن هفتاد بار مى گویى : استغفر الله ربى و اتوب الیه بعد از آن سى صد بار مى گویى : العفو و نماز را خاتمه مى دهى .

درخت ایمان
امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: الایمان شجرة اءصلها الیقین و فرعها التقى و نورها الحیاء و ثمرها السخاء . ایمان به خدا در مَثَل درختى است که ساقه آن یقین است و شاخه اش تقوى و شکوفه اش حیاء و میوه اش سخاوت است


توسط : مجتبی |   نظر بدهید
      
<      1   2   3      



پیامهای عمومی ارسال شده


+ سلام بعد از یک سال اندی آمدم خسته خسته کسی اینجا هست؟


+ آسمانم مال تو ، تو فقط باش کنارم گل من /// دل من تنگ توهه تو کمی بخند ///آری خسته ام وکمی مجنون شده ام تو فقط کمی بخند ///دلم هواتیت کرده با اینکه غریبی...


+ خستم خستم از نوشتن از کسی که نمیدانم کیست و هیچ وقت نیست مگر در ذهن مشوش من که می آید و طوفانی در این تلاطم ذهنم ایجاد می کند و می رود آری خستم دیگر بس است می خواهم که... خدایا خسته ام


+ خیلی وقتا بدون اینکه متنی رو بخونم لایک میزنم تازگیا عکس هم میخوام توی اینستا لایک بزنم نگاه نمیکنم فقط لایکش میکنم شماهم اینجوری هستید؟؟؟


+ دوباره مینویسم از تویی که دلگیرم بهار سبزه ای و منم خزان نگاهت به راه تو نشسته ام زین اگر گذر افتاد زچشم آسمانی و جاده ی خاکی


+ این روزها دلم فقط یاد تو میکند آری فقط یادتو !ولی نمیدانم کی این فاصله ها میرود و من من من میرسم به تو!


+ خدایا..... این روزها...... دلتنگم...... باورکن این یکی دیگرشعرنیست


+ بعضی وقتا اینقدر دلت از یه حرف میشکنه که... حتی نای اعتراضم نداری فقط نگاه میکنی و بی صدا... میشکنی....


+ دگر درد دلم درمان ندارد… مسیر عاشقی پایان ندارد.. مرا در چشم خود آواره کردی.. نگاهت دور برگردان ندارد…


+ دیکته زندگیمان پر از غلط است ولی نگران نباش خودش گفته قبل از نمره دادن... اگر پشیمان شوی غلط هایت را پاک میکنم