خدا رو بشناس ....آهای خدا نشناس
همیشه تنها باش؟بی کس باش؟بی چیز باش؟ساکت باش؟
هیچ وقت سخن نگو؟با کسی نباش؟
چرا همیشه بدها برای من است؟ چرا؟ چرا؟
چرا هیچ کس مرا نمی خواهد؟مرا نفرین کرده اند؟
و در گوش من گفته اند اری تو باید همیشه تنها باشی؟هیچ شادی؟هیچ دوستی
که مرا به خاطر خودم بخواهد؟
همه از کنار من گذشتن بدون هیچ نگاه؟ایا من هستم؟حتی مرا هم
نمیبینند؟چرا من؟چرا همه از من فرارین؟مگر من چه کردم و گناه من چیست؟
من نیازم به کسی است که با من باشد ایا همچین کسی هست؟ایا وجود داره؟
اهای با شما هستم ایا صدای مرا می شنوید؟!
در صلیب و زنگ ناقوس کلیسا
من خدا را دیده ام
در نهیب طور ده فرمان موسی
من خدا را دیده ام
در پیام ؟ زرتوشت اهورا
در قیام خاتم خوبان دنیا
من خدا را دیده ام
من خدا را دیده ام من خدا را دیده ام
در طلوع صادق صبح سپیده
من خدا را دیده ام
در غروب آفتاب رنگ پریده
من خدا را دیده ام
در خطوط چهره ای زحمت کشیده
در نگاه پیرمردی کار دیده
من خدا را دیده ام
من خدا را دیده ام من خدا را دیده ام
در نهاد شعر مولانا و حافظ
من خدا را دیده ام
در شبی در یک فضای عاشقانه
من خدا را دیده ام
همره هر لحظه از روح لطافت
پر کشیدن در فضایی عارفانه
من خدا را دیده ام
من خدا را دیده ام من خدا را دیده ام
در زلال چشمه ای جوشیده از سنگ
من خدا را دیده ام
در پر پروانه ای زیبا و خوش رنگ
من خدا را دیده ام
در نوای زیر و بم های یک آهنگ
سوز دل در نغمه مرغ شباهنگ
من خدا را دیده ام
من خدا را دیده ام من خدا را دیده ام
من خدا را دیده ام من خدا را دیده ام
من خدا را دیده ام