یک سخنران معروف در یک جلسهای یک اسکناس در جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟دست همه حاضرین بالا رفت. آرام باشید و بدانید که همه چیز را نمیتوانیم تغییر دهیم.
سخنران گفت: بسیار خوب! من این اسکناس را به یکی از شماها خواهم داد ولی قبل از آن میخواهم کاری بکنم.
سپس در برابر نگاههای متعجب، اسکناس را مچاله کرد و باز پرسید: چه کسی هنوز حاضر است این اسکناس را داشته باشد؟و باز دستهای حاضرین بالا رفت.این بار مرد، اسکناس را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟باز دست همه بالا رفت.سخنران گفت: دوستان من! با این بلاهایی که من سر اسکناس آوردم چیزی از ارزشهای اسکناس کم نشد و همه شما خواهان آن هستید و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همینطور است.
ما در بسیاری موارد با تصمیماتی که میگیریم یا با مشکلاتی که روبرو میشویم، خم میشویم، مچاله میشویم، خاک آلود میشویم و احساس میکنیم که دیگر ارزش نداریم. ولی اینگونه نیست و صرف نظر از اینکه چه بلایی سرمان آمده است، هرگز ارزش خود را از دست نمیدهیم و هنوز برای افرادی که دوستمان دارند آدم با ارزشی هستیم.
و با شهامت آنچه را که میتوانید، تغییر دهید.
اینها به شما ارزش واقعی خواهد داد.
حتی اگر مچاله و خاک آلود شوید . . .